۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

وقتی پول نداری و هی پیشنهاد قدم زدن می دی و پایه همه جور الافی و چٍت هستی، اون موس بی سیم که می خری ارزش داره ...

وقتی همش کار داری و پول در میاری و همه لوازم الکترونیکی و آرایشی اتاقم هدیه توئه ، اون روزی که برای خرید شلوارگرم به کوچه برلن میای ارزش داره ...

هیچ راه میانبری وجود نداره ...

۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه

Some jokes

in a bar...
One day this guy was sitting at this bar in Chicago and looks over and sees this guy that looks exactly like him. He says to the guy,
- "Hey you look just like me!"

The other man agrees and asks,
- "Where are you from?"

The first guy answers,
- "Chicago."

- "Me too!" says the second guy, "What street do you live on?"

- "Forty-Ninth Street," answers the first guy.

- "Me too!" says the second guy, becoming increasingly excited. "What’s your address?"
- "951"

- "Me too! Wow, this is incredible! What are your parents’ names?"

- "John and Cathy," says the first guy.

- "Me too!" shouts the second guy. "I wonder if we’re related!?"

Meanwhile, the bartenders are changing shifts and the guy coming on asks if anything is new.
"No," says the first bartender, "just the Smith twins, drunk again."

*************************************************************************

A man decided to march in the holy crusades. Concluding that his wife should wear a chastity belt while he is gone, he locks up her nether regions and gives the key to his best friend. He tells him, "If I do not return within four years, unlock my wife and set her free to live a normal life."

So, the husband leaves on horseback and about a half hour later, he sees a cloud of dust behind him. He waits for it to come closer and sees his best friend. "What's wrong," he asks.

"You gave me the wrong key!"

*************************************************************************

A dying man smells his favorite oatmeal raisin cookies cooking downstairs. It takes all the strength he has left but he gets up from the bed and crawls down the stairs. He sees the cookies cooling on the counter and staggers over to them. As he reaches for one, his wife's wrinkled hand reaches out, smacks his and she yells:

"No, you can't have those! They're for the funeral!"

*************************************************************************

Juan comes up to the Mexican border on his bicycle. He's got two large bags over his shoulders. The guard stops him and says, "What's in the bags?"

"Sand," answered Juan.

The guard says, "We'll just see about that. Get off the bike." The guard detains Juan overnight and has the sand analyzed, only to discover that there is nothing but pure sand in the bags. He releases Juan and lets him cross the border.

A week later, the same thing happens. The guard asks, "What's in the bags?"

"Sand," says Juan.

The guard does his thorough examination and discovers that the bags contain nothing but sand. He gives the sand back to Juan, and Juan crosses the border on his bicycle.

This sequence of events is repeated every day for three years. Finally, Juan doesn't show up one day and the guard meets him in a Cantina in Mexico.

"Hey, Buddy," says the guard, "I know you are smuggling something. It's driving me crazy. It's all I think about...Just between you and me, what are you smuggling?"

Juan sips his beer and says, "Bicycles."

:))))))))))


۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

پاسخ گنجی به کاربران

پاسخ گنجی به کاربران؛ «با رفتن خامنه ای هم آزادی مستقر نخواهد شد»

اكبر گنجى، روزنامه نگار و فعال سياسى اخيرا كتابى به زبان انگليسى نوشته است با عنوان «راه دمكراسى در ايران.»

کتاب تازه آقای گنجی با استقبال شماری از متفکران اروپایی و آمریکایی روبرو و بر آن نقدهای مثبتی نوشته شده است. از جمله نیکی آر کدی، نویسنده آثار مهمی در باره تاریخ ایران می گوید: «کتاب مختصر و آسان خوان اکبر گنجی هوشيارانه ترين و قابل دسترسی ترين برنامه غير خشونت آميز تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ايران است. گنجی هم بر انديشه غرب و هم بر امکانات فرهنگ ايران تسلط دارد و يکی از نخستين مردان ايرانی است که اهميت اساسی دستيابی به منزلت و رفتار برابر با زنان ايرانی را درک کرده و مبارزات و فعاليت های زنان را قدر می نهد.»

فيليپ پتيت، استاد علم سياست و ارزش های انسانی، دانشگاه پرينستون نیز معتقد است: « اکبر گنجی با تمرکز و دقت فيلسوف، کوبندگی روزنامه نگار و برخوردار از اعتبار کسی که برای خير عمومی جنگيده و رنج برده است می نويسد. کلمات او که به خاطر نوشتن شان رنج بسيار برده است روشنگر و تحرک بخش اند.»

اكبر گنجى در هفته جارى در بخش مصاحبه با صاحبنظران، ميزبان پرسش هاى كاربران راديو فردا بود كه با وى سوالات مختلفى در زمينه آخرين كتاب او، چگونگى ارسال نامه هاى خود از زندان اوين به دنياى خارج، راهكار رسيدن به دمكراسى در ايران، نسبت مردمسالارى دينى با آزادى، تغيير رژيم جمهورى اسلامى ايران و موارد ديگر را مطرح كرده بودند.

آقاى گنجى به شيوه خود و با دسته بندى موضوع هاى مطرح شده در پرسش هاى كاربران به آنها پاسخ داده است و راديو فردا به رغم طولانى بودن جواب هاى ارسال شده، براى رعايت امانت در بيان صحيح نظرات مهمان اينترنتى خود، اين پاسخ ها را در سه قسمت منتشر مى كند.

بخش هاى دوم و سوم پاسخ هاى اكبر گنجى به صورت «لينك فعال» در همين مطلب قرار داده شده است.

پاسخ های اکبر گنجی به پرسش های خوانندگان

تغيير رژيم: به گمان من مهمترين مسأله ما، گذار به دموكراسى (نظام دموكراتيك ملتزم به آزادى و حقوق بشر) است. اگر بر سر اين موضوع اتفاق نظر داشته باشيم، پرسش بعدى اين است كه چه امورى شرط لازم گذار به دموكراسى است. هيچ نظام سياسى اى به گمان من مقدس نيست. همه نظام هاى سياسى برساخته هاى بشرى اند. مى توان آنها را تغيير داد و در صورتى كه سركوبگر باشند، بايد آنها را تغيير داد.

قانون اساسى جمهورى اسلامى (رژيم حقوقى) و نظام ناشى از آن (رژيم حقيقى) با دموكراسى و حقوق بشر تعارض دارند. اما به گمان من انقلاب منجر به دموكراسى نمى شود. تنها راه گذار به دموكراسى، مبارزات عملى غير خشونت آميز است.

بخش دوم: فدراليسم در چارچوب ايران دموكراتيك، راه حل مشكلات است

بخش سوم: «انتخابات در جمهوری اسلامی در خدمت سلطان است»

اگر براى كسى، نظام جمهورى اسلامى هدف و مقدس باشد، براى دوام آن هر كارى خواهد كرد، اما اگر براى كسى دموكراسى و آزادى و حقوق بشر مهم باشد، براى رسيدن به آن هر كارى نخواهد كرد، بلكه به روش هاى اخلاقى و انسانى به دنبال اين اهداف خواهد رفت. نكته مهم اين است كه دموكراسى محصول سخنرانى و صدور بيانيه سياسى نيست، دموكراسى محصول اقدامات عملى است. اپوزيسيون فاقد عمل، اپوزيسيون نام نمى گيرد.

تغيير رژيم در برابر گذار به دموكراسى چندان اهميتى ندارد. همه ما دست به دست هم داديم و از طريق انقلابى مردمى، رژيم شاه را برانداختيم. ولى رژيمى سركوبگرتر جانشين آن كرديم. پس انقلاب و تغيير رژيم لزوماً به دموكراسى منتهى نخواهد شد.

هدف اصلى ما برساختن يك رژيم دموكراتيك ملتزم به آزادى، حقوق بشر، پلوراليسم، فدراليسم و.. است. اما فقط هدف مهم نيست. راه رسيدن به هدف هم بسيار مهم است. از هر راهى به هر نتيجه اى نمى توان رسيد. انقلاب هاى كلاسيك نشان داده اند كه به نظام دموكراتيك منتهى نمى شوند. بايد اين مسير به گونه اى طى شود كه رژيمى سركوبگرتر از رژيم فعلى جايگزين رژيم فعلى نشود.

نبايد كينه و عداوت جانشين عقلانيت و آينده نگرى شود. با رفتن شاه ، دموكراسى و آزادى مستقر نشد، با رفتن خامنه اى هم دموكراسى و آزادى مستقر نخواهد شد. اما از اين مقدمه درست نبايد اين نتيجه نادرست را استنتاج كرد كه پس دوام رهبرى خامنه اى و نظام ولايت فقيه را بايد پذيرفت. نفى نظام ولايت فقيه، شرط لازم گذار به دموكراسى است.

استبداد خواهى و استبداد پذيرى ما: دموكراسى و ديكتاتورى، بر ساخته هاى بشرى اند. تاريخ ما، تاريخ استبداد بوده است، يعنى ، استبداد پديده اى استثنايى در تاريخ ما نبوده است.

اين واقعيت تلخ حاكى از آن است كه نظام استبدادى با روحيه، خلق و خوى، شخصيت و فرهنگ ما سازگار است. روشنفكران ما هميشه تمام مسائل و مشكلات را به دولت فروكاسته اند و اين واقعيت ساده را ناديده گرفته اند كه نظام سياسى لباسى است در حد و اندازه جوامع بشرى. اگر اين لباس در حد و اندازه ما نبود، پاره و دريده مى شد.

  • قانون اساسى جمهورى اسلامى (رژيم حقوقى) و نظام ناشى از آن (رژيم حقيقى) با دموكراسى و حقوق بشر تعارض دارند. اما به گمان من انقلاب منجر به دموكراسى نمى شود. تنها راه گذار به دموكراسى، مبارزات عملى غير خشونت آميز است.

همه ما در برساختن نظام استبدادى شريك بوده و هستيم. منتها، ميزان مشاركت هر يك از ما متفاوت است. درست است كه بسيارى از مردم با اين نظام مخالفند، اما آيا جز تعدادى قليل، در عمل، كسى با اين نظام در حال مبارزه است؟ چرا در تحليل هاى روشنفكرانه هيچگاه از اكثريت خاموش در برابر استبداد انتقاد نمى شود؟

حداقل چيزى كه مى توان درباره ى اين مردم گفت، اين است كه اين مردم ، مردمى ستم پذيرند. روشنفكران با انتقاد از دولت، به قهرمان مردم ستم پذير تبديل مى شوند. اما ناديده گرفتن نقش اساسى مردم در بر ساختن نظام هاى استبدادى، حقيقت مهمى را مى پوشاند كه روشنايى بخشيدن بدان مى تواند رهايى بخش باشد. وقتى از مردم حرف مى زنم، روشنفكران را از مردم جدا نمى كنم. روشنفكران هم بخشى از همين مردم اند.

مردم سالارى دينى: نظام دموكراتيك را نمى توان به حكومت اكثريت فروكاست. فقط، و اين شرط بسيار مهم است، يكى از ويژگى هاى نظام هاى دموكراتيك اين است كه با رأى اكثريت مردم به قدرت مى رسند(به تعبير دقيق تر، با رآى اكثريت مردم، قدرت را از دست داده و به ديگرى واگذار مى كنند.)

يكى از مهمترين ويژگى هاى نظام هاى دموكراتيك، رعايت حقوق اقليت هاست. رعايت حقوق بشر، مهمترين ويژگى نظام هاى دموكراتيك است. پلوراليسم، ويژگى مهم ديگر نظام دموكراتيك است. نظامى كه به پلوراليسم فكرى(نظرى، عقيدتى و...) و عملى(اجتماعى) پايبند نباشد ، نظام دموكراتيك نخواهد بود.

مى توان مسلمان و دموكرات بود. مسلمانى با دموكرات بودن تعارضى ندارد. اما نمى توان دولت اسلامى دموكراتيك داشت. «مردم سالارى دينى» وجود خارجى ندارد و به دلائل عديده نمى تواند وجود داشته باشد. مسأله ما، ديندارى مردم نيست، مسأله ى ما، استبداد پايدار است. دين در تاريخ ما هميشه به عنوان توجيه گر استبداد به كار گرفته شده است. تفكيك نهاد دين از نهاد دولت، به عنوان يكى از مهمترين اجزاى دموكراسى خواهى ، بايد در الويت قرار گيرد. نقد دين، توسط نوانديشان دينى، از اين منظر بسيار مهم است و مى تواند به گذار به نظام دموكراتيك، مدد رساند. اما نابودى دين، نه ممكن است و نه مطلوب.

آمريكا ديندار ترين جامعه مغرب زمين است. توكويل به خوبى نشان داده است كه ديندارى آمريكائيان، تعارضى با دموكراسى و آزادى ندارد، به شرط آنكه نهاد دين از نهاد دولت جدا باشد و برابرى همه آدميان پذيرفته شود. به گمان وى، خداوند همه ى آدميان را برابر آفريده است.

ضمانت دوام دموكراسى : هيچ تضمينى وجود ندارد كه فرد ، گروه يا نظامى هميشه ليبرال و دموكرات باشند. نظام هاى سياسى را بايد از طريق قانون اساسى و ساختارها و نهادهاى مدنى محدود و مقيد كرد. حتى در جوامع دموكراتيك هم نظام هاى سياسى از فرصت ها و روزنه ها براى اقدامات غير دموكراتيك استفاده مى كنند. سياست نظامى گرايانه دولت آمريكا، سياستى غير دموكراتيك است كه منجر به رشد بنياد گرايى در منطقه شده است.

در انتخابات رياست جمهورى آمريكا كه در حال انجام است، هر دو حزب سياسى از باورهاى دينى مردم براى رسيدن به قدرت استفاده مى كنند. زندان هاى مخفى آمريكا در اروپا و ديگر نقاط دنيا(كه افشا شد) نمونه ديگرى از اقدامات غير دموكراتيك و ناقض حقوق بشر دولت يك جامعه دموكراتيك است.

وقتى دادستان كل فعلى آمريكا در سناى آمريكا در برابر نمايندگان مردم قرار گرفت تا رأى اعتماد آنها را اخذ كند، هر چه از او سوال شد كه آيا قبول دارد كه (water boarding) نوعى شكنجه است، او از پاسخ به اين پرسش فرار كرد، چرا كه دولت آمريكا از اين روش براى اعتراف گيرى استفاده مى كند. اين واقعيت در حالى است كه نهادهاى حقوق بشر بين المللى اين عمل را مصداق شكنجه مى دانند .

واقعيت اين است كه همه ما كاملاً انسانيم، انسان كامل وجود ندارد. انسان، يعنى موجود خطاكار. همه ما، تر دامن و سجاده شراب آلوده ايم. اما پيش فرض انسان شناسانه نظام دموكراتيك اين است (اين بايد باشد) كه زمامداران سياسى، شياطينى هستند كه به دنبال، فريب، نيرنگ، خدعه، سوء استفاده و منافع خويش اند. لذا بايد به گونه اى دست و پاى اين شياطين را بست، كه فرصت هر گونه سو استفاده از آنان سلب شود.

  • با رفتن شاه، دموكراسى و آزادى مستقر نشد، با رفتن خامنه اى هم دموكراسى و آزادى مستقر نخواهد شد. اما از اين مقدمه درست نبايد اين نتيجه نادرست را استنتاج كرد كه پس دوام رهبرى خامنه اى و نظام ولايت فقيه را بايد پذيرفت. نفى نظام ولايت فقيه، شرط لازم گذار به دموكراسى است.

توزيع قدرت، كنترل قدرت، نظارت بر قدرت، نقد دائمى قدرت، دوره اى كردن مناصب، رسانه هاى مستقل و آزاد، و دهها بر ساخته ديگر را بايد ايجاد كرد تا شرارت رهبران سياسى به حداقل ممكن رسانده شود.

نامه ها و بيانيه هاى ارسالى از زندان: كافى است دوستان نگاهى به سايت هاى مختلف بيندازند و نامه ها و بيانيه هاى زندانيان سياسى را در آنها مشاهده كنند، تا اين پيش مدعا كه فقط نامه هاى من از زندان بيرون مى آمده به سرعت ابطال شود.

جمهورى اسلامى، نظامى استبدادى و سركوبگر است، اما نظامى فاشيستى و توتاليتر نيست. يعنى نمى تواند باشد، نه اينكه نخواهد باشد. ساختن نظامى توتاليتر و فاشيستى در ايران ناممكن است. ضمن اينكه زندانيان سياسى در همه زندان ها ياد مى گيرند كه چگونه نظرات خود را به بيرون از زندان منتقل كنند. خاطرات ماندلا كه در زندان رژيم آپارتايد نوشته شد، به بيرون فرستاده شد (رجوع شود به خاطرات وى كه چگونگى آن را شرح داده است.)

مهمترين نوشته هاى گرامشى، نوشته هاى زندان اوست كه در زندان نظام فاشيستى موسولينى نوشته شده اند. اگر جمهورى اسلامى زندان را قسمت كسى كند، خواهد ديد كه مى توان نظرات را به خارج از زندان منتقل كرد. نظام نمى خواهد چنين شود و تمام كوشش خود را مصروف اين مى كند كه چنين نشود، اما زندانى مى آموزد كه چگونه بايد از فرصت ها استفاده كرد. نگاه ايدئولوژيك و توطئه انديش فكر مى كند كه چنين امرى محال است، ولى واقعيت نشان مى دهد كه آن نگاه نادرست را بايد كنار گذارد.

دين و استبداد و هويت: مسئله اصلى ما گذار به دموكراسى است. تاريخ بلند استبدادى ما معلول علل و دلائل بسيارى است. تبيين پديده سركوب با يك علت، تحليلى غير علمى و نادرست است.

بسيارى از نظام هاى استبدادى حاكم بر ما، نظام سكولار بوده اند. از جمله نظام پهلوى. دين يكى از اجزاى بسيار مهم هويت ايرانيان بوده و خواهد بود. ضديت با دين راه به جايى نخواهد برد. جدايى نهاد دين از نهاد دولت يكى از پيش شرط هاى مهم گذار به دموكراسى و نظام دموكراتيك است. نظام هاى توتاليتر اروپاى شرقى سابق، هر چه در توان داشتند صرف نابودى دين كردند، اين پروژه به طور كامل شكست خورد، اما تنها دستاورد آنها براى بشريت نظام هاى توتاليتر بود. همين تجربه بزرگ بايد به ما آموخته باشد كه دين ستيزى نه شرط كافى دموكراسى است و نه شرط لازم آن.

۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه

طنز از ابراهیم نبوی

بذارش روی میز

ابراهیم نبوی e.nabavi@roozonline.com - پنجشنبه 30 خرداد 1387 [2008.06.19]

po_nabavi_01.jpg

دیروز احمدی نژاد با دانشجویان دانشگاه امام صادق، که طبیعتا نماینده همه دانشگاههای ‏کشور است، در ساعت نه شب تا یک نیمه شب که طبیعتا همه ملاقات های مردمی در دنیا در ‏همین ساعت صورت می گیرد، در دفتر خودش که طبعا هر کسی در دنیا می خواهد با مسائل ‏دانشگاه مواجه بشود، در دفتر رئیس جمهور با دانشجویان ملاقات می کند، برای آگاهی از ‏مسائل دانشگاه، برای دانشجویان سخنانی ایراد کرد و در این سخنان اعلام کرد: " هنوز همه ‏آرمانهای مان را روی میز نیاورده ایم." در همین موقع دانشجویان شعار دادند: " رئیس ‏جمهور عزیز، بذار اونو روی میز." ‏

وی سپس به دانشجویان گفت: آیا سووالی دارید؟ یکی از دانشجویان گفت: شما چرا اینقدر ‏خوبید؟ وی پاسخ داد: به این سووال پاسخ نمی دهم، مادرم باید بگوید من چرا خوبم. یکی دیگر ‏از دانشجویان پرسید: چرا آب در صد درجه به جوش می آید؟ وی پاسخ داد: ای شیطون، ‏معلومه تو هم مثل من تو کار علم واردی. سپس یک دانشجوی دیگر گفت: الهی قربونت برم، ‏می شه من بمیرم براتون؟ وی گفت: نه عزیزم، خوبی از خودتونه، تو رو خدا اینقدر محبت ‏جامعه دانشجویی رو به من نشون ندین. آنگاه یکی از دانشجویان معترض گفت: " چرا رئیس ‏جمهور دستور نمی دهد که همه دانشجویان دیگر را کتک بزنند؟" رئیس جمهور گفت: شما ‏فکر می کنید رئیس جمهور شما همه قدرتها را دارد؟ من الآن دو سال است می گویم عامل ‏گرانی مسکن را پیدا کنید، ولی نمی کنند. آنگاه یک دانشجوی دیگر با عصبانیت پرسید: چرا ‏بعضی از نیروهای کثیف با شما مخالفند؟ رئیس جمهور پاسخ داد: چون من خیلی ماه هستم. در ‏پایان یکی از دانشجویان گفت: شما وقتی دانشجو بودید مثل ما شهامت سووال کردن از رئیس ‏جمهور را داشتید؟ احمدی نژاد پاسخ داد: ما همیشه آرزوی مان بود روزی رئیس جمهور ‏شویم و بگذاریم دانشجویان بیایند پیش ما و حرف دل شان را بزنند. در پایان دانشجویان رفتند. ‏در همین راستا، و با توجه به اهمیت سووال کردن و پاسخ دادن، یک پرسشنامه چهار جوابی ‏برای کلیه دانشجویان کشور طرح می شود. لطفا به این سووالات پاسخ داده و پاسخنامه را ‏برای عمه رئیس جمهور که معمولا در مقابل دانشجویان پاسخگوست بفرستید.‏

سووال اول: چرا رئیس جمهور برای پاسخ دادن به سووالات دانشجویان آمریکایی ده هزار ‏کیلومتر سفر کرده و با شجاعت به میان دانشجویان دانشگاه کلمبیا رفت، ولی همین رئیس ‏جمهور با شجاعت به دانشگاه تهران نرفت؟
‏1) چون رئیس جمهور ما خیلی شجاع است؟
‏2) چون راه دانشگاه تهران خیلی دور است؟
‏3) چون کلمبیا در خارج است و دانشگاه تهران در داخل؟
‏4) چون در آنجا دوربین زیاد بود؟

سووال دوم: چرا رئیس جمهور به جای رفتن میان دانشجویان آنها را به میان خودش آورد؟
‏1) چون آمدن سیصد نفر از رفتن یک نفر ساده تر است؟
‏2) چون در دانشگاه سالن برای ملاقات نبود، ولی در دفتر بود؟
‏3) چون می خواست برود که یکهو دید آمدند؟
‏4) آنها نیامدند، بلکه آورده شدند؟

سووال سوم: چرا در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان هیچ سووالی مطرح نشد؟
‏1) چون رئیس جمهور همه سووال ها را بلد بود؟
‏2) چون دانشجویان اصولا سووالی ندارند؟
‏3) چون رئیس جمهور همه جواب ها را داد؟
‏4) اصولا سووال کردن برای سلامتی خوب نیست؟

سووال چهارم: چرا به جای دانشجویان دانشگاه تهران، دانشجویان دانشگاه امام صادق برای ‏ملاقات با رئیس جمهور انتخاب شدند؟
‏1) چون دانشجویان دانشگاه تهران چاق بودند و در آن سالن جا نمی شدند؟
‏2) چون امام صادق امام هفتم شیعیان است؟
‏3) چون دانشجویان دانشگاه تهران سرما خورده بودند؟
‏4) چون دانشجویان امام صادق قبلا آمده بودند، لازم بود که بعدا هم بیایند؟

سووال پنجم: چرا رئیس جمهور برای ملاقات با روستائیان ابرقو ساعت دوازده ظهر با آنها ‏ملاقات می کند، ولی با دانشجویان ساعت 9 شب تا 1 نیمه شب ملاقات کرد؟‏
‏1) چون روستائیان شب ها زود می خوابند؟
‏2) چون رئیس جمهور وقت شناس است؟
‏3) چون دانشجویان شبها دیر می خوابند؟
‏4) ارتش چرا ندارد؟

سووال ششم: منظور رئیس جمهور در جمله " هنوز همه آرمانها را روی میز نیاورده ایم." از ‏‏" آرمان" چیست؟
‏1) یک چیز مهم که ایشان دارد، ولی ما تا حالا ندیدیم؟
‏2) یک چیز بزرگ که اگر روی میز بگذارند، همه دنیا به هم می ریزد؟
‏3) یک چیز مهم که فعلا رئیس جمهور به کسی نشان نداده؟
‏4) یک چیزی که فعلا زیر میز است؟

سووال هفتم: با توجه به جمله " هنوز همه آرمانها را روی میز نیاوردیم" پیش بینی کنید اگر ‏همه آرمانها را روی میز بیاورند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
‏1) دهان مان آسفالت است؟
‏2) دهان مان صاف است؟
‏3) دهان مان بسته می شود؟
‏4) دهان مان یک جور دیگر می شود؟

سووال هشتم: با توجه به اینکه " هنوز همه آرمانها را روی میز نیاورده اند" قیمت همه چیز ‏دو برابر شده است، اگر " همه آرمانهای رئیس جمهور" را روی میز بگذارند، قیمت ها چند ‏برابر می شود؟
‏1) دو برابر و نیم؟
‏2) دوبرابر و هفتاد و پنج صدم؟
‏3) سه برابر؟
‏4) هر سه پاسخ صحیح است؟‏

سووال نهم: با توجه به اینکه " هنوز همه آرمانها را روی میز نیاورده اند" آقای پالیزدار اعلام ‏کرد اکثر آرمانگرایان کشور پرونده فساد مالی دارند، میان پالیزدار، میز و آرمان چه رابطه ‏ای وجود دارد؟
‏1) حرف های پالیزدار آرمان زیرمیزی است، ولی آرمان رئیس جمهور روی میزی است؟‏
‏2) اصولا آرمان تا وقتی روی میز نرفته، زیرمیزی می گیرد؟
‏3) آرمان را اگر روی میز نگذارند، سر می خورد و می رود زیر میز؟
‏4) احتمالا اگر رئیس جمهور آرمانش را روی میز بگذارد، احتمالا می رود پیش پالیزدار؟

سووال دهم: با توجه به دستگیری استاد مددی، یکی از آرمانگرایان دانشگاه زنجان، پاسخ دهید ‏که میان میز و آرمان استاد مددی چه رابطه ای وجود دارد؟ ‏
‏1) استاد مددی همه آرمانهایش را نشان داد، ولی روی میز نگذاشت؟
‏2) اصولا وقتی کسی می خواهد آرمانش را نشان دهد، باید موبایل ها را خاموش کنند؟
‏3) استاد مددی و سردار زارعی همه آرمان شان را روی میز گذاشتند، ولی بدشانسی آوردند؟
‏4) هر سه پاسخ غلط است؟ ‏

۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

ایران: پاسخ به حمله اسرائیل «دردناک» خواهد بود


"وزير دفاع جمهوری اسلامی ايران به اسرائيل هشدار داد در صورت اقدام نظامی عليه تاسيسات هسته ای اين کشور با «پاسخ بسيار دردناکی » روبرو خواهد شد." سایت رادیو فردا

ببخشید برای کی ؟ کی دردش میگیره؟ اونوقت کجاش ؟ سوزشم داره ؟

یک موفقیت ، پس از سالها سرکوب

وای چقدر خوشحال شدم ! روحم تازه شد ! جیگرم حال اومد !

تحصن بروبچه های تربیت معلم کرج با موفقیت و رسیدن به همه خواسته ها به پایان رسید ! بنابر گزارش سایت رادیوفردا ، بعد از یک مذاکره طولانی فرسایشی ( از صبح دوشنبه ، دیروز ، تا ساعت ده شب ) نماینده وزارت علوم و مسئولین دانشگاه همه خواسته های دانشجویان را پذیرفته اند!




البته امکانش هست که بزنن زیرش ها ! اینجا ایرانه ! وجدان و اخلاق آخرین چیزیه که تو مسئولین مملکتی ممکنه پیدا بشه! اما بازم همینش که پذیرفتن و تحصن سرکوب نشد خودش یه قدم بزرگه ! باشد که این روند برای دانشگاههای دیگه ، علی الخصوص دانشگاه های تهران هم ادامه پیدا کنه !

من از طرف خودم و بعضی از آشنایان ، این رخداد فرخنده رو به جنبش دانشجویی ایران تبریک می گم !


۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

یک روز پاییزی

من آشفته
رمان از خود
دلم آسیمه همچون باد
دمان بر سینه می کوبد
و فریادی زخشم و درد
دورن حنجره با بغض سنگینم
گلاویز است

"دگرای وای بر هستی"
دگر از خود گریزانم
و اکنون لحظه ها ، چون بچه ماهی ها
زدستانم برون لغزند


چه بوی شرم تلخی می دهد دستم
تنم چون هیمه می سوزد
شرارش از دو چشمم می جهد بیرون!

و اینک تو
صبور و مهربان و گرم
به لبخندی کبوتر بچه چشمان خیسم را
درون لانه جادادی
چکید از اطلسی های نگاه تو
محبت تا ته قلبم
و من آرام می گیرم...

۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

هفت سین در کاخ سفید

این هم نشانه احترام کاخ سفید به ملت و فرهنگ ایران



A traditional Haft Sin table celebrating Nowruz, the Persian New Year, is seen set Wednesday, March 19, 2008, in the State Dining Room of the White House. Nowruz is, in Persian and some other cultures, including Kurdish culture, a family-oriented holiday celebrating the New Year and the coming of spring. The Haft Sin table has seven items symbolizing new life, joy, love, beauty and health, sunrise, patience and garlic to ward off evil. White House photo by Chris Greenberg




۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

ایران ، بزرگترین خطر برای آمریکاییها؟



طبق این نظرسنجی موسسه گالوپ ، 4 سال پیش بزرگترین تهدید از دید آمرکاییها عراق بوده ، بعدش چین ، بعدش ایران.
پارسال بجای چین کره جنوبی اومده و امسال دوباره چین اومده تو لیست سه تا کشور خطرناک دنیا از دید آمریکاییها . و تازه امسال ایران هم که قبلاً سوم بوده ، اومده به صدر !!!
جمهوریخواه ها بیشتر از دموکراتها ، و مسن تر ها و اونهایی که فعالانه اخبار سیاسی جهان را دنبال می کردن ، بیشتر از جوانتر ها و اونهایی که خیلی اهل دنبال کردن اخبار نبودن ، ایران رو در مقام اول خطر می دونستند !

آبرو برامون نمونده ها!


۱۳۸۷ فروردین ۶, سه‌شنبه

دیوکسین ها (Dioxins)


توی محصولات موزارلای ایتالیا سم خطرناکی از خانواده دیوکسین ها پیدا شده! خبرش رو توی سایت AOL می تونین بخونین! عجالتاً پنیر موزارلای وارداتی نخورین تا ببینیم نتیجه چی میشه!
بعضی از این رستورانهای آلامد پیتزا با پنیر موزارلا میدن ، بهتره فعلاً نخورین ! درسته که اینجا ایرانه و احتمالاً طرف خالی می بنده و اصلاً در پیتزاش پنیر موزارلا اصلاً نداره و همینطوری برای مشتری جمع کردن زده ، اما یه وقت شانس شما یکیشون با وجدان و با شرف از آب در میاد و شما مسموم میشین!
ضمناً دیوکسین ها مثل سیانید ها نیستن که درجا نفله کنن آدمو! از اون دسته سموم هستن که اگر مصرفشون کنین بعد از 10 سال که در بدن می مونن ، یهو یه روز می ترکین ! برای همین اگه صاحب فست فود برگشت گفت "آقا ما داریم هر روز اینو می دیم به خورد مردم هیج کسم هنوز نمرده" ، بدونین که طرف برنامه داره 10 سال دیگه از ایران در رفته باشه!!!!!

یک ترور دیگه بدست جمهوری اسلامی



تا این جمهوری اسلامی نابود نشه ، بشریت راحت نمی شینه !
یک ایرانی به نام منوچهر فرهنگی که بنیانگزار کالج بین المللی اسپانیاست ، به دست عوامل جمهوری اسلامی ترور شد ! درست یک روز بعد از اینکه با یکی از این فاطی **ده های سفارت که داشته پوستر تبلیغاتی جمهوری اسلامی می چسبونده به دیواردعواش شده ، یکی دیگشون رفته در خونش و تا در رو باز کرده ، با چاقو سه ضربه به شکمش زده و لابد در همون حال هم داشته تقدیمش می کرده به امام حسینی کسی !!!!
طرف کرمانی الاصل و زرتشتی بوده !
(همینی که عکسش این بالاست )




۱۳۸۷ فروردین ۲, جمعه

ما تقریباً مطمئنیم که هم شیره داره با یه آدم مزخرف مزدوج میشه ، اما نمی دونیم باید چیکار کنیم! اصلاً باید کاری بکنیم یا اینکه فقط دورادور تشویق کنیم؟
خدایا! عشق کور و کر شانزه سالگی را از سر ابناء و بنات بشر زایل بفرما!

۱۳۸۶ اسفند ۲۳, پنجشنبه

بزرگان گویند که ...

The price of freedom of religion, or of speech, or of the press, is that we must put up with a good deal of rubbish.
- Robert Jackson

"هزینه داشتن آزادی انتخاب مذهب ، آزادی بیان ، یا آزادی مطبوعات ، این است که بتوانیم با مقدار قابل توجهی خزعبل کنار بیاییم . "
(یعنی به بهانه مبارزه با خزعبلات قلع و قمع راه نیندازیم! بلکه وجودشان را تحمل کنیم! )

۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

:)


اینم باحاله!! برای منحرف کردن مغزاز این بحثهای انتخابات مسخره!!

شعر طنز انتخاباتی

این شعر از وبلاگ بالاابهام نقل شده:
دوش پرسیدم از استاد که این دوره وکیل
باید آقای فلان یا که فلان را بکنیم؟
گفت: آن را که از این پیش به ناحق کردیم
مصلحت نیست که این دوره همان را بکنیم
با خوانین و رجالی که در این مملکت است
ما چرا مردم بی نام و نشان را بکنیم؟
دور هفتم که ز مردان هنری دیده نشد
بهتر آن است که این دوره زنان را بکنیم
گر کسی یافت نشد بین زنان لایق کار
من بر آنم که همان نسل جوان را بکنیم
:))

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

در جواب ابراهیم نبوی

1.برعکس شما آقای نبوی ، تنها تفاوتی که من میان دوران آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد می بینم ، این است که در دوران خاتمی قیافه ظاهری خیلی چیزها خوب و قشنگ شده و بزک دوزک شده بود اما ریشه و اصل و عمق همان بود! قتلهای زنجیره ای را یادتان رفته؟ احمدی نژاد همان شمشیر را از رو بسته! قبلاً هم بوده ، فقط با ظاهرسازی به ما اجازه داده بودند که خودمان را بزنیم به خریت و بگوییم "انشاالله گربه بوده!" جوانها می توانستند موهایشان را بلند کنند، روپوش تنگ بپوشند و دست دوست پسرشان/دخترشان را در خیابان بگیرند! اما نه کار داشتند ، نه آموزش علنی رفتارجنسی درست داشتیم (که با ایدز مبارزه شود) ، نه دیه زن و مرد برابر بود!!!! این شیره مالیها به درد آدمهای سطحی می خورد! که محض اطلاع شما خیلی از مردم ایران دیگر سطحی نیستند!
2. برای دادن زمام 30 درصد کارها به کسی که در طول 4 سال تلاش کند که شرایط را برای تغییر نظام آماده کند! عجیب است؟ نکند شما هم می خواهید مثل خاتمی رسماً بگویید که بچه همین نظام هستید و آن را قبول نمی کنید و فقط می خواهید حفظش کنید؟ همینطوری کم کم باید عوض شود دیگر!!! وگرنه باید انقلاب کنیم باز! همین را می خواهید ؟ شما یک بار انقلاب کردید ، یک نسلی دارد سعی می کند این سنگ را در بیاورد! کسی که حتی چشم انداز تغییر را هم ندارد و فقط می خواهد سروریخت این افریته را درست کند که تا شب حجله معلوم نشود ، به درد این ملت نمی خورد! همان بهتر که قیافه اصلی افریته مشخص شود ، که اقلاً غیر از این داماد فعلی که از دست رفته کس دیگری خواستگاری اش نیاید!!!!
3.همان که در بالا گفتم! بله! همان شرایط بدتر بهتر است! گوسفند هم با روزی یک من علوفه ، از چوپان اطاعت می کند ، هم با روزی 12 من ، اما فقط روزی به صاحبش حمله ور میشود ، یا اینکه فرار می کند که اصلاً علوفه نگیرد!!!! فکر می کنید مردم فقط دردشان چکمه پوشیدن یا نپوشیدن است؟ اقتصاد رو به قهقرا، فرهنگ خرافات زده درحال ترویج از صداوسیماو آموزش پرورش ، تبعیض جنسی و ... را ما نمی بینیم؟ شما فکر می کنید درد ما فقط علوفه است؟؟؟؟
4.خودتان هم می دانید که مقایسه انتخابات ایران که انتخاب میان فاجعه آمیز و فاجعه آمیزتر است ، با انتخابات های دنیا که حداکثر میان بد و بدتر صورت می گیرد ، قیاس مع الفارق است! این کجاو آن کجا جناب نبوی!! مثل این می ماند که به بهانه تف انداختن یک نفر در خیابان ، برویم و وسط خیابان قضای حاجت کنیم!!!! چون هر دو دفع اضافات هستند!!!!!!از این حرف شما من یاد جواب مسؤلان ایرانی به سوال دیگران درباره زندانهای ایران میفتم! بدجوری شبیه زد!
5. بقول معروف "آب که از سرگذشت ، چه یک وجب ، چه ده وجب" ! چرا خودمان را گول بزنیم ، چه بهتر و بدتری بین نامزدها وجود دارد؟ همان مبحث جواب بند 3 است! یک نفر میاید فوقش به مردم اجازه می دهد چکمه بپوشند و مویشان را بلند کنند! بیشتر که نمی شود! یعنی اصلاً قرار نیست که بشود! کسانی را که بخواهند کار اصولی بکنند که اصلاً نمی گذارند بمانند در مملکت!چه برسد به اینکه کاندیدا شوند!!!! از دولت خاتمی بالاتر نیست که دیه زنان همان بود که هست و نصف است! همان که گفتم فوقش یکی این افریته را بهتر آرایش می کند و رنگ و روغن قشنگ تی بکار می برد ، یکی کمتر !
6.آقای نبوی ، من نمی دانم آن انتخابات شوراها را کی تحریم کرد ، اما من از دید کسی که آن موقع رأی داد ، اما حالا نمی خواهد بدهد می گویم که ، چه ربطی دارد؟ این چه طرز استدلال است ؟ چون آن موقع تحریم بد بود الان هم بد است؟؟؟؟ چون من در مستراح قضای حاجت می کنم و اشکال ندارد ، بیایم وسط پذیرایی هم همان کار را بکنم ؟ "هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد"! یک نسخه را که نمی شود برای همه دردها پیچید!!! تازه ، آن اقلیت که شما می گویید ، با سازمان یا بی سازمان رأی می آورد (التبه بماند که من معتقدم سازمان داشتن در ذات آن اقلیت است ، یک نفر فرمان بقیه اطاعت که سازمان نمی خواهد!!) تازه، آن دفعه که 22 ملیون رأی دادیم و سازمان هم داشتیم کمابیش (چون همه یک هدف داشتیم) ، چه گلی به سر ملت زده شد؟ غیر از اینکه فهمیدیم خاتمی جانمان هم در اولویت اول فکر حفظ همین سیستم و نظام است؟ که دانشجوهایمان مفت کتک خوردند ؟ که آنهایی که مغزشان کار می کرد معلوم شدند تا در دولت بعدی ترتیبشان از یک کنار داده شود؟ پدرم می گوید در زمان پهلوی هم از این ترفند فضای باز بده ، مسئله دارها را شناسایی کن استفاده می شده!!!!
7.با دل خوش کردن به همین بقول شما " فرصت " هاست که حل اساسی مسئله را از دست می دهیم ! درحالی که ما درحال استفاده از فرصت هستیم و ngo می زنیم و خانه مستقل اجاره می کنیم ، شبانه می ریزند سر پسرخاله مان در کوی دانشگاه و اون بلایی رو سرش میارن که شرحشو مفصل می دونین خودتون!!! با همین شل کن سفت کن ها ، ما همیشه گوسفندیم و آقایان همیشه چوپان! اصلاً به نظر شما چطوره همه والیوم بخوریم و کلاً بیخیال بشیم که همه عمر بشه فرصت؟؟؟ فکر می کنید اگر کمپین یک ملیون امضاء در زمان خاتمی تشکیل شده بود چی می شد؟ بجای اینکه مستقیم بزنند توی دهنمون ، یعنی همینکاری که دارند الان می کنند ، بقول ما جوونا می پیچوندنمون! یعنی تمیز می گذاشتندمان سر کار ! می انداختنمان توی انواع و اقسام حلقه های بسته که تا ابد دور خودمان بچرخیم و عملاً هم هیچ کاری از پیش نرود! شما که باید این روش را که در ادارات دولتی ، زمانی که نمی خواهند کارتان را راه بیندازند اما مستقیم هم نمی خواهند بگویند که نمی خواهند ، بکار می رود ، بشناسید!!!
8. اقدام کور؟ بگذارید جواب شما را با یک تمثیل بدهم . اگر شما سر یک صحنه قتل و شکنجه برسید که 7 نفر قلچماق ریخته باشند یک نفر و شما هم طبیعتاً زورتان به آنها نرسد، عکس العمل طبیعیتان چیست ؟ یا باید شما هم همکاری کنید و کتک بزنید و شکنجه کنید ، یا اینکه حداکثر به شما اجازه خواهند داد که دخالت نکیند! عکس العمل منطقی شما به عنوان کسی که آن فرایند را قبلو ندارد ، با فرض اینکه آنقدر کله خر نیستید که بپرید وسط و در نتیجه خودتان هم کتک بخورید ، این است که خودتان را شریک جرم نیم کنید! درست است؟ خیلی فهمیدنش سخت نیست! چون قلچماق ها که هالو نیستند ، اگر بینند دارید مزاحم کارشان می شوید ، شما را هم می زنند، بنابرین امید به اینکه " می روم وسط و بدون اینکه بفهمند در کارشان کارشکنی می کنم " یک امید خوش خیالانه و ساله لوحانه و کودکانه بیش نیست به نظر من! حکم حکومتی مجلس آقای کروبی را یادتان رفته؟
این تعریفی که شما از انتخابات کردید تعریف استاندارد آن است در ممالک متمدنه آقای نبوی! هر گردی که گردو نیست! آن قدرتی که شما از آن حرف می زنید ، تا زمانی که ما خودمان خم شویم تا با حکم حکومتی سوارمان شوند ، و خودمان از پشت به خودمان خنجر بزنیم ، هرگز بدست ما نمی رسد! مجلس در مملکتی که رهبرش حکم حکومتی بدهد روی قوانینش و رهبر مذکور هم مادام العمر باشد ، هیچ قدرتی ندارد که ما بخواهیم بگیریمش یا از دستش بدهیم!!!!
من رأی نمی دهم!

۱۳۸۶ اسفند ۱۳, دوشنبه

کمی پراکنده (بدون تیتر)

اول اینکه باسچه رفته سبیت ، خلایق شادمان و فرحناکند، از همه بیشتر من! یک آدم بددهن و بی تربیت و بی جنبه از جمع بره ، جمع باحال که هست باحالتر هم میشه!!!
من از صبح رادیو صدای آمریکا گوش دادم :))

***

این ماشین ما را نمود! آقا من نمی دونم مامان اینا ماشینو پسندیده بودن یا خانومو(صاحب ماشین)! این که لگنه! هر روز یه جاییش تلنگش در میره و زرتش قمصور (شایدم قمسور، یا غمصور یا غمسور)میشه! امروزم باز باید ببرمش تعمیرگاه! دیروز رفته شلنگ بنزینش عوض بشه ، دراش به تق و توق افتاده !!!!

***

چه راحت میشه این آرش ترکه رو گذاشت سر کار! منو مرجان با مسخره بازی سر هیچ و پوچ ، دو روزه فرستادیمش سر کار:))))

***

بازم داره عید میشه! باز من دپرشن عید می گیرم :(( کاش بشه یه کمی درس بخونم! یه CCNA بدم دیگه ! داره دانشم کپک میزنه!
عید که میشه ها ! من بدجوری به پوچ بودن زمان و زندگی پی می برم! نه با مامان اینا خوش میگذره ، نه مایه پایه دارم که مسافرتی چیزی برم ! :(

***

باز مچ پاهام و کمرم شروع کرده به درد کردن ، باید این وزن رو یه خرده کم کنم!

من برم ددر:)

۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه

انسانم آرزوست

چقدر وقتی آدم می فهمه که یه نفر داره یک کاری رو از روی عقده های روانیش می کنه ، و تصمیم می گیره که وارد بازی اون نشه ، حس خوبی بهش دست میده! چقدر هم که عقده های این مردم به علت فشار زندگی زیاد و رنگارنگ شده!

۱۳۸۶ دی ۲۳, یکشنبه

امتحان سخت و زندگی سخت تر!ه




امتحان را دادم ، بد نبود!ه


نتیجه می گیریم که بدون ساعتی 30 هزار تومان سلفیدن هم می شود از آیلتس نمره خوب گرفت!ه


***


ه 4 نفری آمده اند جلوی در خانه من که آی بیا 20 هزار تومان شارژ بده! چرا؟ چون ما می گوییم! تحت چه عنوان ؟ به اونش کار نداشته باش! رفتم خودم را توی آینه چک کردم ببینم روی پیشانی ام نوشته اند "هالو پنجشنبه" ؟!!!!! شوهر ندارم ، مغز که دارم! اصلاً در این مملکت با این قوانین ازدواج و خانواده ، باید بگویم چون مغز دارم شوهر ندارم!!! اما طرف فکر می کند که چون جوانم ، می تواند با یک مشت مزخرف و خزعبل سرم را شیره بمالد و از من پول مفت بگیرد!!ه

۱۳۸۶ دی ۲۱, جمعه

امتحانی دارم بس سخت!ه

شنبه امتحان IELTS دارم و حالم خرابه! ه
درد من اینه که من به زبان مادریم هم نمی تونم یه essay بنویسم، چه برسه به انگلیسی! آی ! من دردمو به کی بگم ؟ هر منبعی رو هم که نگاه می کنی یه جوری دستور داده! من به کدوم سازت برقصم ای زمونه !!! های های های!ه

***


آقا باور کنین بدترین چیز اینه که یه جفت قمری توی سر بیرونی لوله آبگرمکنت که گوشه پنجره آشپزخونه میشه ، لونه کرده باشند و از تو هم سحرخیزتر باشند!!! یه چیزی تو مایه های داشتن بچه زیر 2 ساله!!! دیدن بچه ها چقدر سحرخیزن؟ کله سحر چشماشون چارطاق باز میشه و اینقدر وول می خورن و سروصدا در میارن که صبح جمعه ای مامانه مجبور میشه 7 صبح دیگه در بیاد از رختخواب !!! :))

۱۳۸۶ دی ۱۷, دوشنبه

مهاجرت

از اونجا که اون آرامی که خیلی هم در عمق روحش آرام نبود ، دیگه وجود نداره و آرام جدید دیگه خودشو در مقابل همه بشریت مسؤول نمی دونه ، می خواد بجای نجات دادن آدمهایی که خودشون از بودن در فلاکت و بدبختی لذت می برن و حتی حاضرند بخاطر موندن در این فرومایگی و حفظ بنیان بلاهت از جونشون مایه بذارن، روح خودشو نجات بده !
آقا خلایق هرچه لایق !!
بله! من می خوام برم جایی که آدما در بلاهت و حماقت با هم رقابت نمی کنن! مردم بقیه دنیا ممکنه مثل ایرانیها باهوش نباشن ، اما از همون یه نخود هوشی که دارن کامل استفاده می کنن ، نه مثل ایرانیها که همشو تعطیل کرده باشن و چسبیده باشن به خزعبلات! با یه حساب سرانگشتی ساده میشه فهمید که تمام یک نخود از هیچی از یه خربزه بیشتره!
ایرانیها در مجموع تنبل ترین ، ترسو ترین و جون عزیزترین موجوداتی هستن که دیدم! یه ذره هم حاضر نیستن به خودشون سختی بدن! مخ بکار بندازن! فکر کنن! اکثرشم تقصیر این دین لعنتی اسلامه! پست فطرت تر از این دین فقط یهودیته!!! همش به فکر ظاهر! همش تو فکر مصالح ! همش دنبال قدرت! تف!

خلاصه که من به عنوان یکی از معدود ایرانیانی که یه چیزایی فهمیدن ، اگه خودمو حفظ نکنم به روح بشریت خیانت کردم به جان شما!