۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه
۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه
Some jokes
One day this guy was sitting at this bar in Chicago and looks over and sees this guy that looks exactly like him. He says to the guy,
- "Hey you look just like me!"
The other man agrees and asks,
- "Where are you from?"
The first guy answers,
- "Chicago."
- "Me too!" says the second guy, "What street do you live on?"
- "Forty-Ninth Street," answers the first guy.
- "Me too!" says the second guy, becoming increasingly excited. "What’s your address?"
- "951"
- "Me too! Wow, this is incredible! What are your parents’ names?"
- "John and Cathy," says the first guy.
- "Me too!" shouts the second guy. "I wonder if we’re related!?"
Meanwhile, the bartenders are changing shifts and the guy coming on asks if anything is new.
*************************************************************************
So, the husband leaves on horseback and about a half hour later, he sees a cloud of dust behind him. He waits for it to come closer and sees his best friend. "What's wrong," he asks.
"You gave me the wrong key!"
*************************************************************************
"No, you can't have those! They're for the funeral!"
*************************************************************************
"Sand," answered Juan.
The guard says, "We'll just see about that. Get off the bike." The guard detains Juan overnight and has the sand analyzed, only to discover that there is nothing but pure sand in the bags. He releases Juan and lets him cross the border.
A week later, the same thing happens. The guard asks, "What's in the bags?"
"Sand," says Juan.
The guard does his thorough examination and discovers that the bags contain nothing but sand. He gives the sand back to Juan, and Juan crosses the border on his bicycle.
This sequence of events is repeated every day for three years. Finally, Juan doesn't show up one day and the guard meets him in a Cantina in Mexico.
"Hey, Buddy," says the guard, "I know you are smuggling something. It's driving me crazy. It's all I think about...Just between you and me, what are you smuggling?"
Juan sips his beer and says, "Bicycles."
:))))))))))
۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه
پاسخ گنجی به کاربران
پاسخ گنجی به کاربران؛ «با رفتن خامنه ای هم آزادی مستقر نخواهد شد»
اكبر گنجى، روزنامه نگار و فعال سياسى اخيرا كتابى به زبان انگليسى نوشته است با عنوان «راه دمكراسى در ايران.» کتاب تازه آقای گنجی با استقبال شماری از متفکران اروپایی و آمریکایی روبرو و بر آن نقدهای مثبتی نوشته شده است. از جمله نیکی آر کدی، نویسنده آثار مهمی در باره تاریخ ایران می گوید: «کتاب مختصر و آسان خوان اکبر گنجی هوشيارانه ترين و قابل دسترسی ترين برنامه غير خشونت آميز تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ايران است. گنجی هم بر انديشه غرب و هم بر امکانات فرهنگ ايران تسلط دارد و يکی از نخستين مردان ايرانی است که اهميت اساسی دستيابی به منزلت و رفتار برابر با زنان ايرانی را درک کرده و مبارزات و فعاليت های زنان را قدر می نهد.» فيليپ پتيت، استاد علم سياست و ارزش های انسانی، دانشگاه پرينستون نیز معتقد است: « اکبر گنجی با تمرکز و دقت فيلسوف، کوبندگی روزنامه نگار و برخوردار از اعتبار کسی که برای خير عمومی جنگيده و رنج برده است می نويسد. کلمات او که به خاطر نوشتن شان رنج بسيار برده است روشنگر و تحرک بخش اند.» اكبر گنجى در هفته جارى در بخش مصاحبه با صاحبنظران، ميزبان پرسش هاى كاربران راديو فردا بود كه با وى سوالات مختلفى در زمينه آخرين كتاب او، چگونگى ارسال نامه هاى خود از زندان اوين به دنياى خارج، راهكار رسيدن به دمكراسى در ايران، نسبت مردمسالارى دينى با آزادى، تغيير رژيم جمهورى اسلامى ايران و موارد ديگر را مطرح كرده بودند. آقاى گنجى به شيوه خود و با دسته بندى موضوع هاى مطرح شده در پرسش هاى كاربران به آنها پاسخ داده است و راديو فردا به رغم طولانى بودن جواب هاى ارسال شده، براى رعايت امانت در بيان صحيح نظرات مهمان اينترنتى خود، اين پاسخ ها را در سه قسمت منتشر مى كند. بخش هاى دوم و سوم پاسخ هاى اكبر گنجى به صورت «لينك فعال» در همين مطلب قرار داده شده است. پاسخ های اکبر گنجی به پرسش های خوانندگان تغيير رژيم: به گمان من مهمترين مسأله ما، گذار به دموكراسى (نظام دموكراتيك ملتزم به آزادى و حقوق بشر) است. اگر بر سر اين موضوع اتفاق نظر داشته باشيم، پرسش بعدى اين است كه چه امورى شرط لازم گذار به دموكراسى است. هيچ نظام سياسى اى به گمان من مقدس نيست. همه نظام هاى سياسى برساخته هاى بشرى اند. مى توان آنها را تغيير داد و در صورتى كه سركوبگر باشند، بايد آنها را تغيير داد. قانون اساسى جمهورى اسلامى (رژيم حقوقى) و نظام ناشى از آن (رژيم حقيقى) با دموكراسى و حقوق بشر تعارض دارند. اما به گمان من انقلاب منجر به دموكراسى نمى شود. تنها راه گذار به دموكراسى، مبارزات عملى غير خشونت آميز است. بخش دوم: فدراليسم در چارچوب ايران دموكراتيك، راه حل مشكلات است بخش سوم: «انتخابات در جمهوری اسلامی در خدمت سلطان است» اگر براى كسى، نظام جمهورى اسلامى هدف و مقدس باشد، براى دوام آن هر كارى خواهد كرد، اما اگر براى كسى دموكراسى و آزادى و حقوق بشر مهم باشد، براى رسيدن به آن هر كارى نخواهد كرد، بلكه به روش هاى اخلاقى و انسانى به دنبال اين اهداف خواهد رفت. نكته مهم اين است كه دموكراسى محصول سخنرانى و صدور بيانيه سياسى نيست، دموكراسى محصول اقدامات عملى است. اپوزيسيون فاقد عمل، اپوزيسيون نام نمى گيرد. تغيير رژيم در برابر گذار به دموكراسى چندان اهميتى ندارد. همه ما دست به دست هم داديم و از طريق انقلابى مردمى، رژيم شاه را برانداختيم. ولى رژيمى سركوبگرتر جانشين آن كرديم. پس انقلاب و تغيير رژيم لزوماً به دموكراسى منتهى نخواهد شد. هدف اصلى ما برساختن يك رژيم دموكراتيك ملتزم به آزادى، حقوق بشر، پلوراليسم، فدراليسم و.. است. اما فقط هدف مهم نيست. راه رسيدن به هدف هم بسيار مهم است. از هر راهى به هر نتيجه اى نمى توان رسيد. انقلاب هاى كلاسيك نشان داده اند كه به نظام دموكراتيك منتهى نمى شوند. بايد اين مسير به گونه اى طى شود كه رژيمى سركوبگرتر از رژيم فعلى جايگزين رژيم فعلى نشود. نبايد كينه و عداوت جانشين عقلانيت و آينده نگرى شود. با رفتن شاه ، دموكراسى و آزادى مستقر نشد، با رفتن خامنه اى هم دموكراسى و آزادى مستقر نخواهد شد. اما از اين مقدمه درست نبايد اين نتيجه نادرست را استنتاج كرد كه پس دوام رهبرى خامنه اى و نظام ولايت فقيه را بايد پذيرفت. نفى نظام ولايت فقيه، شرط لازم گذار به دموكراسى است. استبداد خواهى و استبداد پذيرى ما: دموكراسى و ديكتاتورى، بر ساخته هاى بشرى اند. تاريخ ما، تاريخ استبداد بوده است، يعنى ، استبداد پديده اى استثنايى در تاريخ ما نبوده است. قانون اساسى جمهورى اسلامى (رژيم حقوقى) و نظام ناشى از آن (رژيم حقيقى) با دموكراسى و حقوق بشر تعارض دارند. اما به گمان من انقلاب منجر به دموكراسى نمى شود. تنها راه گذار به دموكراسى، مبارزات عملى غير خشونت آميز است. همه ما در برساختن نظام استبدادى شريك بوده و هستيم. منتها، ميزان مشاركت هر يك از ما متفاوت است. درست است كه بسيارى از مردم با اين نظام مخالفند، اما آيا جز تعدادى قليل، در عمل، كسى با اين نظام در حال مبارزه است؟ چرا در تحليل هاى روشنفكرانه هيچگاه از اكثريت خاموش در برابر استبداد انتقاد نمى شود؟ حداقل چيزى كه مى توان درباره ى اين مردم گفت، اين است كه اين مردم ، مردمى ستم پذيرند. روشنفكران با انتقاد از دولت، به قهرمان مردم ستم پذير تبديل مى شوند. اما ناديده گرفتن نقش اساسى مردم در بر ساختن نظام هاى استبدادى، حقيقت مهمى را مى پوشاند كه روشنايى بخشيدن بدان مى تواند رهايى بخش باشد. وقتى از مردم حرف مى زنم، روشنفكران را از مردم جدا نمى كنم. روشنفكران هم بخشى از همين مردم اند. مردم سالارى دينى: نظام دموكراتيك را نمى توان به حكومت اكثريت فروكاست. فقط، و اين شرط بسيار مهم است، يكى از ويژگى هاى نظام هاى دموكراتيك اين است كه با رأى اكثريت مردم به قدرت مى رسند(به تعبير دقيق تر، با رآى اكثريت مردم، قدرت را از دست داده و به ديگرى واگذار مى كنند.) يكى از مهمترين ويژگى هاى نظام هاى دموكراتيك، رعايت حقوق اقليت هاست. رعايت حقوق بشر، مهمترين ويژگى نظام هاى دموكراتيك است. پلوراليسم، ويژگى مهم ديگر نظام دموكراتيك است. نظامى كه به پلوراليسم فكرى(نظرى، عقيدتى و...) و عملى(اجتماعى) پايبند نباشد ، نظام دموكراتيك نخواهد بود. مى توان مسلمان و دموكرات بود. مسلمانى با دموكرات بودن تعارضى ندارد. اما نمى توان دولت اسلامى دموكراتيك داشت. «مردم سالارى دينى» وجود خارجى ندارد و به دلائل عديده نمى تواند وجود داشته باشد. مسأله ما، ديندارى مردم نيست، مسأله ى ما، استبداد پايدار است. دين در تاريخ ما هميشه به عنوان توجيه گر استبداد به كار گرفته شده است. تفكيك نهاد دين از نهاد دولت، به عنوان يكى از مهمترين اجزاى دموكراسى خواهى ، بايد در الويت قرار گيرد. نقد دين، توسط نوانديشان دينى، از اين منظر بسيار مهم است و مى تواند به گذار به نظام دموكراتيك، مدد رساند. اما نابودى دين، نه ممكن است و نه مطلوب. آمريكا ديندار ترين جامعه مغرب زمين است. توكويل به خوبى نشان داده است كه ديندارى آمريكائيان، تعارضى با دموكراسى و آزادى ندارد، به شرط آنكه نهاد دين از نهاد دولت جدا باشد و برابرى همه آدميان پذيرفته شود. به گمان وى، خداوند همه ى آدميان را برابر آفريده است. ضمانت دوام دموكراسى : هيچ تضمينى وجود ندارد كه فرد ، گروه يا نظامى هميشه ليبرال و دموكرات باشند. نظام هاى سياسى را بايد از طريق قانون اساسى و ساختارها و نهادهاى مدنى محدود و مقيد كرد. حتى در جوامع دموكراتيك هم نظام هاى سياسى از فرصت ها و روزنه ها براى اقدامات غير دموكراتيك استفاده مى كنند. سياست نظامى گرايانه دولت آمريكا، سياستى غير دموكراتيك است كه منجر به رشد بنياد گرايى در منطقه شده است. در انتخابات رياست جمهورى آمريكا كه در حال انجام است، هر دو حزب سياسى از باورهاى دينى مردم براى رسيدن به قدرت استفاده مى كنند. زندان هاى مخفى آمريكا در اروپا و ديگر نقاط دنيا(كه افشا شد) نمونه ديگرى از اقدامات غير دموكراتيك و ناقض حقوق بشر دولت يك جامعه دموكراتيك است. وقتى دادستان كل فعلى آمريكا در سناى آمريكا در برابر نمايندگان مردم قرار گرفت تا رأى اعتماد آنها را اخذ كند، هر چه از او سوال شد كه آيا قبول دارد كه (water boarding) نوعى شكنجه است، او از پاسخ به اين پرسش فرار كرد، چرا كه دولت آمريكا از اين روش براى اعتراف گيرى استفاده مى كند. اين واقعيت در حالى است كه نهادهاى حقوق بشر بين المللى اين عمل را مصداق شكنجه مى دانند . واقعيت اين است كه همه ما كاملاً انسانيم، انسان كامل وجود ندارد. انسان، يعنى موجود خطاكار. همه ما، تر دامن و سجاده شراب آلوده ايم. اما پيش فرض انسان شناسانه نظام دموكراتيك اين است (اين بايد باشد) كه زمامداران سياسى، شياطينى هستند كه به دنبال، فريب، نيرنگ، خدعه، سوء استفاده و منافع خويش اند. لذا بايد به گونه اى دست و پاى اين شياطين را بست، كه فرصت هر گونه سو استفاده از آنان سلب شود. توزيع قدرت، كنترل قدرت، نظارت بر قدرت، نقد دائمى قدرت، دوره اى كردن مناصب، رسانه هاى مستقل و آزاد، و دهها بر ساخته ديگر را بايد ايجاد كرد تا شرارت رهبران سياسى به حداقل ممكن رسانده شود. نامه ها و بيانيه هاى ارسالى از زندان: كافى است دوستان نگاهى به سايت هاى مختلف بيندازند و نامه ها و بيانيه هاى زندانيان سياسى را در آنها مشاهده كنند، تا اين پيش مدعا كه فقط نامه هاى من از زندان بيرون مى آمده به سرعت ابطال شود. جمهورى اسلامى، نظامى استبدادى و سركوبگر است، اما نظامى فاشيستى و توتاليتر نيست. يعنى نمى تواند باشد، نه اينكه نخواهد باشد. ساختن نظامى توتاليتر و فاشيستى در ايران ناممكن است. ضمن اينكه زندانيان سياسى در همه زندان ها ياد مى گيرند كه چگونه نظرات خود را به بيرون از زندان منتقل كنند. خاطرات ماندلا كه در زندان رژيم آپارتايد نوشته شد، به بيرون فرستاده شد (رجوع شود به خاطرات وى كه چگونگى آن را شرح داده است.) مهمترين نوشته هاى گرامشى، نوشته هاى زندان اوست كه در زندان نظام فاشيستى موسولينى نوشته شده اند. اگر جمهورى اسلامى زندان را قسمت كسى كند، خواهد ديد كه مى توان نظرات را به خارج از زندان منتقل كرد. نظام نمى خواهد چنين شود و تمام كوشش خود را مصروف اين مى كند كه چنين نشود، اما زندانى مى آموزد كه چگونه بايد از فرصت ها استفاده كرد. نگاه ايدئولوژيك و توطئه انديش فكر مى كند كه چنين امرى محال است، ولى واقعيت نشان مى دهد كه آن نگاه نادرست را بايد كنار گذارد. دين و استبداد و هويت: مسئله اصلى ما گذار به دموكراسى است. تاريخ بلند استبدادى ما معلول علل و دلائل بسيارى است. تبيين پديده سركوب با يك علت، تحليلى غير علمى و نادرست است. بسيارى از نظام هاى استبدادى حاكم بر ما، نظام سكولار بوده اند. از جمله نظام پهلوى. دين يكى از اجزاى بسيار مهم هويت ايرانيان بوده و خواهد بود. ضديت با دين راه به جايى نخواهد برد. جدايى نهاد دين از نهاد دولت يكى از پيش شرط هاى مهم گذار به دموكراسى و نظام دموكراتيك است. نظام هاى توتاليتر اروپاى شرقى سابق، هر چه در توان داشتند صرف نابودى دين كردند، اين پروژه به طور كامل شكست خورد، اما تنها دستاورد آنها براى بشريت نظام هاى توتاليتر بود. همين تجربه بزرگ بايد به ما آموخته باشد كه دين ستيزى نه شرط كافى دموكراسى است و نه شرط لازم آن.
۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه
طنز از ابراهیم نبوی
بذارش روی میز
ابراهیم نبوی e.nabavi@roozonline.com - پنجشنبه 30 خرداد 1387 [2008.06.19]
دیروز احمدی نژاد با دانشجویان دانشگاه امام صادق، که طبیعتا نماینده همه دانشگاههای کشور است، در ساعت نه شب تا یک نیمه شب که طبیعتا همه ملاقات های مردمی در دنیا در همین ساعت صورت می گیرد، در دفتر خودش که طبعا هر کسی در دنیا می خواهد با مسائل دانشگاه مواجه بشود، در دفتر رئیس جمهور با دانشجویان ملاقات می کند، برای آگاهی از مسائل دانشگاه، برای دانشجویان سخنانی ایراد کرد و در این سخنان اعلام کرد: " هنوز همه آرمانهای مان را روی میز نیاورده ایم." در همین موقع دانشجویان شعار دادند: " رئیس جمهور عزیز، بذار اونو روی میز."
وی سپس به دانشجویان گفت: آیا سووالی دارید؟ یکی از دانشجویان گفت: شما چرا اینقدر خوبید؟ وی پاسخ داد: به این سووال پاسخ نمی دهم، مادرم باید بگوید من چرا خوبم. یکی دیگر از دانشجویان پرسید: چرا آب در صد درجه به جوش می آید؟ وی پاسخ داد: ای شیطون، معلومه تو هم مثل من تو کار علم واردی. سپس یک دانشجوی دیگر گفت: الهی قربونت برم، می شه من بمیرم براتون؟ وی گفت: نه عزیزم، خوبی از خودتونه، تو رو خدا اینقدر محبت جامعه دانشجویی رو به من نشون ندین. آنگاه یکی از دانشجویان معترض گفت: " چرا رئیس جمهور دستور نمی دهد که همه دانشجویان دیگر را کتک بزنند؟" رئیس جمهور گفت: شما فکر می کنید رئیس جمهور شما همه قدرتها را دارد؟ من الآن دو سال است می گویم عامل گرانی مسکن را پیدا کنید، ولی نمی کنند. آنگاه یک دانشجوی دیگر با عصبانیت پرسید: چرا بعضی از نیروهای کثیف با شما مخالفند؟ رئیس جمهور پاسخ داد: چون من خیلی ماه هستم. در پایان یکی از دانشجویان گفت: شما وقتی دانشجو بودید مثل ما شهامت سووال کردن از رئیس جمهور را داشتید؟ احمدی نژاد پاسخ داد: ما همیشه آرزوی مان بود روزی رئیس جمهور شویم و بگذاریم دانشجویان بیایند پیش ما و حرف دل شان را بزنند. در پایان دانشجویان رفتند. در همین راستا، و با توجه به اهمیت سووال کردن و پاسخ دادن، یک پرسشنامه چهار جوابی برای کلیه دانشجویان کشور طرح می شود. لطفا به این سووالات پاسخ داده و پاسخنامه را برای عمه رئیس جمهور که معمولا در مقابل دانشجویان پاسخگوست بفرستید.
سووال اول: چرا رئیس جمهور برای پاسخ دادن به سووالات دانشجویان آمریکایی ده هزار کیلومتر سفر کرده و با شجاعت به میان دانشجویان دانشگاه کلمبیا رفت، ولی همین رئیس جمهور با شجاعت به دانشگاه تهران نرفت؟
1) چون رئیس جمهور ما خیلی شجاع است؟
2) چون راه دانشگاه تهران خیلی دور است؟
3) چون کلمبیا در خارج است و دانشگاه تهران در داخل؟
4) چون در آنجا دوربین زیاد بود؟
سووال دوم: چرا رئیس جمهور به جای رفتن میان دانشجویان آنها را به میان خودش آورد؟
1) چون آمدن سیصد نفر از رفتن یک نفر ساده تر است؟
2) چون در دانشگاه سالن برای ملاقات نبود، ولی در دفتر بود؟
3) چون می خواست برود که یکهو دید آمدند؟
4) آنها نیامدند، بلکه آورده شدند؟
سووال سوم: چرا در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان هیچ سووالی مطرح نشد؟
1) چون رئیس جمهور همه سووال ها را بلد بود؟
2) چون دانشجویان اصولا سووالی ندارند؟
3) چون رئیس جمهور همه جواب ها را داد؟
4) اصولا سووال کردن برای سلامتی خوب نیست؟
سووال چهارم: چرا به جای دانشجویان دانشگاه تهران، دانشجویان دانشگاه امام صادق برای ملاقات با رئیس جمهور انتخاب شدند؟
1) چون دانشجویان دانشگاه تهران چاق بودند و در آن سالن جا نمی شدند؟
2) چون امام صادق امام هفتم شیعیان است؟
3) چون دانشجویان دانشگاه تهران سرما خورده بودند؟
4) چون دانشجویان امام صادق قبلا آمده بودند، لازم بود که بعدا هم بیایند؟
سووال پنجم: چرا رئیس جمهور برای ملاقات با روستائیان ابرقو ساعت دوازده ظهر با آنها ملاقات می کند، ولی با دانشجویان ساعت 9 شب تا 1 نیمه شب ملاقات کرد؟
1) چون روستائیان شب ها زود می خوابند؟
2) چون رئیس جمهور وقت شناس است؟
3) چون دانشجویان شبها دیر می خوابند؟
4) ارتش چرا ندارد؟
سووال ششم: منظور رئیس جمهور در جمله " هنوز همه آرمانها را روی میز نیاورده ایم." از " آرمان" چیست؟
1) یک چیز مهم که ایشان دارد، ولی ما تا حالا ندیدیم؟
2) یک چیز بزرگ که اگر روی میز بگذارند، همه دنیا به هم می ریزد؟
3) یک چیز مهم که فعلا رئیس جمهور به کسی نشان نداده؟
4) یک چیزی که فعلا زیر میز است؟
سووال هفتم: با توجه به جمله " هنوز همه آرمانها را روی میز نیاوردیم" پیش بینی کنید اگر همه آرمانها را روی میز بیاورند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
1) دهان مان آسفالت است؟
2) دهان مان صاف است؟
3) دهان مان بسته می شود؟
4) دهان مان یک جور دیگر می شود؟
سووال هشتم: با توجه به اینکه " هنوز همه آرمانها را روی میز نیاورده اند" قیمت همه چیز دو برابر شده است، اگر " همه آرمانهای رئیس جمهور" را روی میز بگذارند، قیمت ها چند برابر می شود؟
1) دو برابر و نیم؟
2) دوبرابر و هفتاد و پنج صدم؟
3) سه برابر؟
4) هر سه پاسخ صحیح است؟
سووال نهم: با توجه به اینکه " هنوز همه آرمانها را روی میز نیاورده اند" آقای پالیزدار اعلام کرد اکثر آرمانگرایان کشور پرونده فساد مالی دارند، میان پالیزدار، میز و آرمان چه رابطه ای وجود دارد؟
1) حرف های پالیزدار آرمان زیرمیزی است، ولی آرمان رئیس جمهور روی میزی است؟
2) اصولا آرمان تا وقتی روی میز نرفته، زیرمیزی می گیرد؟
3) آرمان را اگر روی میز نگذارند، سر می خورد و می رود زیر میز؟
4) احتمالا اگر رئیس جمهور آرمانش را روی میز بگذارد، احتمالا می رود پیش پالیزدار؟
1) استاد مددی همه آرمانهایش را نشان داد، ولی روی میز نگذاشت؟
2) اصولا وقتی کسی می خواهد آرمانش را نشان دهد، باید موبایل ها را خاموش کنند؟
3) استاد مددی و سردار زارعی همه آرمان شان را روی میز گذاشتند، ولی بدشانسی آوردند؟
4) هر سه پاسخ غلط است؟
۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سهشنبه
ایران: پاسخ به حمله اسرائیل «دردناک» خواهد بود
"وزير دفاع جمهوری اسلامی ايران به اسرائيل هشدار داد در صورت اقدام نظامی عليه تاسيسات هسته ای اين کشور با «پاسخ بسيار دردناکی » روبرو خواهد شد." سایت رادیو فردا
ببخشید برای کی ؟ کی دردش میگیره؟ اونوقت کجاش ؟ سوزشم داره ؟
یک موفقیت ، پس از سالها سرکوب
تحصن بروبچه های تربیت معلم کرج با موفقیت و رسیدن به همه خواسته ها به پایان رسید ! بنابر گزارش سایت رادیوفردا ، بعد از یک مذاکره طولانی فرسایشی ( از صبح دوشنبه ، دیروز ، تا ساعت ده شب ) نماینده وزارت علوم و مسئولین دانشگاه همه خواسته های دانشجویان را پذیرفته اند!
البته امکانش هست که بزنن زیرش ها ! اینجا ایرانه ! وجدان و اخلاق آخرین چیزیه که تو مسئولین مملکتی ممکنه پیدا بشه! اما بازم همینش که پذیرفتن و تحصن سرکوب نشد خودش یه قدم بزرگه ! باشد که این روند برای دانشگاههای دیگه ، علی الخصوص دانشگاه های تهران هم ادامه پیدا کنه !
من از طرف خودم و بعضی از آشنایان ، این رخداد فرخنده رو به جنبش دانشجویی ایران تبریک می گم !
۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه
یک روز پاییزی
رمان از خود
دلم آسیمه همچون باد
دمان بر سینه می کوبد
و فریادی زخشم و درد
دورن حنجره با بغض سنگینم
گلاویز است
"دگرای وای بر هستی"
دگر از خود گریزانم
و اکنون لحظه ها ، چون بچه ماهی ها
زدستانم برون لغزند
چه بوی شرم تلخی می دهد دستم
تنم چون هیمه می سوزد
شرارش از دو چشمم می جهد بیرون!
و اینک تو
صبور و مهربان و گرم
به لبخندی کبوتر بچه چشمان خیسم را
درون لانه جادادی
چکید از اطلسی های نگاه تو
محبت تا ته قلبم
و من آرام می گیرم...
۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه
هفت سین در کاخ سفید
۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سهشنبه
ایران ، بزرگترین خطر برای آمریکاییها؟
طبق این نظرسنجی موسسه گالوپ ، 4 سال پیش بزرگترین تهدید از دید آمرکاییها عراق بوده ، بعدش چین ، بعدش ایران.
پارسال بجای چین کره جنوبی اومده و امسال دوباره چین اومده تو لیست سه تا کشور خطرناک دنیا از دید آمریکاییها . و تازه امسال ایران هم که قبلاً سوم بوده ، اومده به صدر !!!
جمهوریخواه ها بیشتر از دموکراتها ، و مسن تر ها و اونهایی که فعالانه اخبار سیاسی جهان را دنبال می کردن ، بیشتر از جوانتر ها و اونهایی که خیلی اهل دنبال کردن اخبار نبودن ، ایران رو در مقام اول خطر می دونستند !
آبرو برامون نمونده ها!
۱۳۸۷ فروردین ۶, سهشنبه
دیوکسین ها (Dioxins)
بعضی از این رستورانهای آلامد پیتزا با پنیر موزارلا میدن ، بهتره فعلاً نخورین ! درسته که اینجا ایرانه و احتمالاً طرف خالی می بنده و اصلاً در پیتزاش پنیر موزارلا اصلاً نداره و همینطوری برای مشتری جمع کردن زده ، اما یه وقت شانس شما یکیشون با وجدان و با شرف از آب در میاد و شما مسموم میشین!
ضمناً دیوکسین ها مثل سیانید ها نیستن که درجا نفله کنن آدمو! از اون دسته سموم هستن که اگر مصرفشون کنین بعد از 10 سال که در بدن می مونن ، یهو یه روز می ترکین ! برای همین اگه صاحب فست فود برگشت گفت "آقا ما داریم هر روز اینو می دیم به خورد مردم هیج کسم هنوز نمرده" ، بدونین که طرف برنامه داره 10 سال دیگه از ایران در رفته باشه!!!!!
یک ترور دیگه بدست جمهوری اسلامی
تا این جمهوری اسلامی نابود نشه ، بشریت راحت نمی شینه !
یک ایرانی به نام منوچهر فرهنگی که بنیانگزار کالج بین المللی اسپانیاست ، به دست عوامل جمهوری اسلامی ترور شد ! درست یک روز بعد از اینکه با یکی از این فاطی **ده های سفارت که داشته پوستر تبلیغاتی جمهوری اسلامی می چسبونده به دیواردعواش شده ، یکی دیگشون رفته در خونش و تا در رو باز کرده ، با چاقو سه ضربه به شکمش زده و لابد در همون حال هم داشته تقدیمش می کرده به امام حسینی کسی !!!!
طرف کرمانی الاصل و زرتشتی بوده !
(همینی که عکسش این بالاست )
۱۳۸۷ فروردین ۲, جمعه
۱۳۸۶ اسفند ۲۳, پنجشنبه
بزرگان گویند که ...
- Robert Jackson
(یعنی به بهانه مبارزه با خزعبلات قلع و قمع راه نیندازیم! بلکه وجودشان را تحمل کنیم! )
۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه
شعر طنز انتخاباتی
باید آقای فلان یا که فلان را بکنیم؟
گفت: آن را که از این پیش به ناحق کردیم
مصلحت نیست که این دوره همان را بکنیم
با خوانین و رجالی که در این مملکت است
ما چرا مردم بی نام و نشان را بکنیم؟
دور هفتم که ز مردان هنری دیده نشد
بهتر آن است که این دوره زنان را بکنیم
گر کسی یافت نشد بین زنان لایق کار
من بر آنم که همان نسل جوان را بکنیم
۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه
در جواب ابراهیم نبوی
۱۳۸۶ اسفند ۱۳, دوشنبه
کمی پراکنده (بدون تیتر)
من از صبح رادیو صدای آمریکا گوش دادم :))
***
این ماشین ما را نمود! آقا من نمی دونم مامان اینا ماشینو پسندیده بودن یا خانومو(صاحب ماشین)! این که لگنه! هر روز یه جاییش تلنگش در میره و زرتش قمصور (شایدم قمسور، یا غمصور یا غمسور)میشه! امروزم باز باید ببرمش تعمیرگاه! دیروز رفته شلنگ بنزینش عوض بشه ، دراش به تق و توق افتاده !!!!
***
چه راحت میشه این آرش ترکه رو گذاشت سر کار! منو مرجان با مسخره بازی سر هیچ و پوچ ، دو روزه فرستادیمش سر کار:))))
***
بازم داره عید میشه! باز من دپرشن عید می گیرم :(( کاش بشه یه کمی درس بخونم! یه CCNA بدم دیگه ! داره دانشم کپک میزنه!
عید که میشه ها ! من بدجوری به پوچ بودن زمان و زندگی پی می برم! نه با مامان اینا خوش میگذره ، نه مایه پایه دارم که مسافرتی چیزی برم ! :(
***
باز مچ پاهام و کمرم شروع کرده به درد کردن ، باید این وزن رو یه خرده کم کنم!
من برم ددر:)
۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه
انسانم آرزوست
۱۳۸۶ دی ۲۳, یکشنبه
امتحان سخت و زندگی سخت تر!ه
۱۳۸۶ دی ۲۱, جمعه
امتحانی دارم بس سخت!ه
درد من اینه که من به زبان مادریم هم نمی تونم یه essay بنویسم، چه برسه به انگلیسی! آی ! من دردمو به کی بگم ؟ هر منبعی رو هم که نگاه می کنی یه جوری دستور داده! من به کدوم سازت برقصم ای زمونه !!! های های های!ه
***
آقا باور کنین بدترین چیز اینه که یه جفت قمری توی سر بیرونی لوله آبگرمکنت که گوشه پنجره آشپزخونه میشه ، لونه کرده باشند و از تو هم سحرخیزتر باشند!!! یه چیزی تو مایه های داشتن بچه زیر 2 ساله!!! دیدن بچه ها چقدر سحرخیزن؟ کله سحر چشماشون چارطاق باز میشه و اینقدر وول می خورن و سروصدا در میارن که صبح جمعه ای مامانه مجبور میشه 7 صبح دیگه در بیاد از رختخواب !!! :))
۱۳۸۶ دی ۱۷, دوشنبه
مهاجرت
آقا خلایق هرچه لایق !!
بله! من می خوام برم جایی که آدما در بلاهت و حماقت با هم رقابت نمی کنن! مردم بقیه دنیا ممکنه مثل ایرانیها باهوش نباشن ، اما از همون یه نخود هوشی که دارن کامل استفاده می کنن ، نه مثل ایرانیها که همشو تعطیل کرده باشن و چسبیده باشن به خزعبلات! با یه حساب سرانگشتی ساده میشه فهمید که تمام یک نخود از هیچی از یه خربزه بیشتره!
ایرانیها در مجموع تنبل ترین ، ترسو ترین و جون عزیزترین موجوداتی هستن که دیدم! یه ذره هم حاضر نیستن به خودشون سختی بدن! مخ بکار بندازن! فکر کنن! اکثرشم تقصیر این دین لعنتی اسلامه! پست فطرت تر از این دین فقط یهودیته!!! همش به فکر ظاهر! همش تو فکر مصالح ! همش دنبال قدرت! تف!
خلاصه که من به عنوان یکی از معدود ایرانیانی که یه چیزایی فهمیدن ، اگه خودمو حفظ نکنم به روح بشریت خیانت کردم به جان شما!