۱۳۸۴ دی ۱۵, پنجشنبه

حقیقت یا شکلات؟

کیانوش عزیز نوشته که " پیچیدن حقایق لای زرورق کار تو نیست ولی ..." ، بخاطر همین ولی من باید بگویم که به نظر من درست است که خلاقیت و ترکیب و تلخیص آنچه هست و خلق چیزهای نو از تواناییهای خاص و جالب انسان است ، اما در بعضی موارد دیگر شورش در آمده ! مثلاً همین خلق ماده زیبایی مثل زرورق برای زیبایی بخشیدن به کادوها و بعد ترکیب کردن نامربوطش با مفهوم حقیقت و تولید معجون نامیزان ، "حقیقت زیبا "... ! ه
عزیز جان ، هر مفهومی کارکردی دارد. حقیقت کارکردش چیز دیگریست ، چرا و تحت چه لزومی اصلاً حقیقت زیبا خلق شد ؟ حالا گیرم یک بار امتحان آزمایشگاهی و کلینیکی اش خالی از لطف نبود ، دیگر بستنش به ناف ملت بجای نان و چای روزمره و اصل قرار دادنش را کجا بنویسیم ؟ بدبخت خدای من و تو وقتی حقیقت را خلق کرد قصدش انتقال زیبایی و شاد کردن روح من و تو نبود که ! قصد داشت معیاری برای سنجش بدست بدهد! کاری به افه و جینگول نداشت !ه
حالا چرا از بین همه مردم دنیا ، ما ایرانیها این معجون نامیزان را هنوز ول نکرده ایم و تا جایی بهش گیر داده ایم که دیگر حتی مهم نیست که تویش واقعاً حقیقت باشد یا نه و به چه دردی می خورد ، بلکه مهم این است که برچسب حقیقت دیگر روی هیچ چیزی بجز زرورق قابل الصاق نیست و اجازه ارائه ندارد، نمی دانم!ه
کیانوش جان ، کارکرد حقیقت زیبایی و نوازش روح نیست! اگرچه کسانی مثل من هم هستند که چون خلوص را زیبا می بینند ، با خلوص حقیقت روحشان نواخته می شود !ه
این که از این! از طرف دیگر در ایران با این حجم کثافت و زشتی و پستی ، و نیاز اینهمه مبرم به دریافت و بیرون کشیدن حقیقت از لنجزار خرافات و دروغ و مغلطه ، دیگر تلف کردن وقت به زرورق پیچی حقیقت ، اگر یافتیش ، یک کمی طلب زردک از بینواست ! ما دیگر اینجا نه وقتش را داریم و نه توا نش را و نه اگر داشتیم دیگر زرورقی برایمان مانده که بخواهیم چیزی را در آن بپیچیم که از هجوم سنگین زشتی ، لا اقل 75 درصد دچار افسرگی و دپرشن نشویم !ه
در آخر هم من در هر لحظه کوتاهی که حقیقت را بتوانم بدون هیچ پوشش فریاد می زنم ، چون هموطن من بچه دوساله ای نیست که با اسباب بازی خرش کنم ، که اگر باشد ، همان بهتر که نفهمد من چه می گویم! همان بهتر که زیر سیل خرافات و مغلطه و مزخرفات له شود! من به دست خودم جلوه ای را که عاشقش هستم نمی گیرم! ه
در مورد سید خندان هم می خواستم امروز بنویسم که این وقت کمم هم رفت به جواب آن ولی ! اینترنتم قرضی است و نمی توانم زیاد و تند تند استفاده کنم ! شرمنده ! اینجا ایران است و همه رفسنجانی و یا آقازاده هایش نیستند! دخلمان خرجمان را به دندان می کشد!ه
می نویسم ! اگر زندگی بگذارد ! اگر نگذاشت جای من نفرینش کنید!ه
««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Men willingly believe what they wish."
- Julius Caesar

۵ نظر:

ناشناس گفت...

مـن خـودم نـتنـها با رک گـوئی و بـیان حـقـایق مـشکلـی نـدارم؛ کـه آن را تنـها راه عـملـی احـقاق حـقـوق پـایمال شـده زن ایـرانـی در جـامـعه کـنـونـی میـبیـنـم!! ایـنکه مـا به چـه روش حـق را بـگـوئیـم هـم بـایـد تا حدی امـری سـلیـقه ای بـشود؛ اشـاره ای که مـن بـا "ولــی" نـوشـتـنم داشـتم سـعی در تـشـویق به ســکوت یـا سـانـسور حـقیـقت نـیست؛ بلـکه اشاره به ایـن بـیـت اسـتـکه؛
درس مـعـلم ار بـود زمـزمـه مـحـبـتـی.... جـمـعه بـه مـکـتب آورد طـفل گـریزپای را

شـاد بـاشـی

ناشناس گفت...

راسـتی از آرش خـیلی وقـته که خـبری نـیسـت !!ـ آدرس مادرسی هـم نـذاشـت که حـالـش رو بـپرسـیم

Unknown گفت...

با مفهومی که در لفافه رساندی موافقم. بسیاری از ما با اینکه در شناسنامه در دهه های آخر زندگی هستیم ، یا از روی تقویم بزرگ شده ایم ، کودک گنده ای بیش نیستیم که آستانه تحمل و اراده و منطق و همه چیزمان در 5 یا 6 سالگیمان مانده است!ه

تـــــرنـــٌــــم گفت...

خـوشـم مـیاد ازت چـون بـــاهـوشــی!!ـ

Unknown گفت...

ذکاوت از خودتونه :)