۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

بودن یا نبودن، مسأله این است ...



خودسوزی اول: 10 بهمن ، مقابل ساختمان ریاست جمهوری، بازمانده زلزله بم
خودسوزی دوم: حدود 25 بهمن ، مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی ، جانباز جنگ
خودسوزی سوم: حدود 29 بهمن ، مقابل بنیاد شهید انقلاب اسلامی ، جانباز شیمیایی اهل خرم آباد (كارمند سازمان آب و فاضلاب لرستان و رئيس شورای حل اختلاف شماره ۱۴ خرم‌آباد-روزنامه «جمهوری اسلامی»- شماره روز پنج‌شنبه، اول اسفند)

می گم چطوره هممون بریم خودمون رو بسوزونیم، خیال سیدعلی راحت بشه! (ولی خدایی طرف عجب جنمی داشته، حاضر نشده خفت تحمل کنه ، ترجیح داده بمیره اما گوسفند نشه!)


۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

یه پرسش اساسی


از این حرکت خیلی خوشم اومد!

علی الخصوص این یکی :

خبر بد : خدایی وجود ندارد
خبر خوب : به آن نیازی ندارید

۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

ده خطای بزرگ شاه ‏ (نقل از ر.و.زآنلاین)

ابراهيم نبوي - سه شنبه 15 بهمن 1387 [2009.02.03]


یک مقاله خواندم از مصطفی امین یکی از دو برادر امین و روزنامه نگار مشهور و صاحب ‏سبک مصری که در سال 1357 در اخبار الیوم چاپ شده است و نویسنده آن ده خطای ‏بزرگ شاه را نوشته بود. این ها خطاهایی هستند که باعث سقوط شاه شدند. ‏

شاید مصطفی امین این مقاله را بعدها برای رهبران جمهوری اسلامی هم فرستاد تا آنها دیگر ‏اشتباهات شاه را تکرار نکنند، و اصولا همین است که جمهوری اسلامی با وجود خطاهای ‏زیادی که کرده است، هیچ وقت خطایی نمی کند که باعث سقوطش شود. ده خطای بزرگ شاه ‏چنین است:‏

اولين خطای شاه اين بود كه ميلياردها دلار صرف خريد اسلحه كرد،‌ در حالی که بلد نبود از ‏آن استفاده کند. در عوض جمهوری اسلامی بدون این که هیچ پولی برای خرید اسلحه بدهد، با ‏یک انقلاب همه آن اسلحه ها را به دست آورد و از آنها برای حفاظت از نظام استفاده کرد. ‏

دومین خطاي شاه اين بودكه مردم را فريب می داد، به آنها وعده آزادي و انتخابات آزاد ‏مي‌داد، ولی به وعده اش عمل نمی کرد. اما جمهوری اسلامی بیخودی مردم را علاف نکرد و ‏منتظر نگذاشت، نه وعده انتخابات آزاد داد و نه اجازه داد مردم به این مزخرفات فکر کنند.‏

سومین خطاي شاه اين بودكه به اصلاحات بزرگ و ساختن کارخانه های عظیم دست ‌زد، ولي ‏هویت ايراني را فراموش كرد، شاه شلوار خارجي پای مردم می کرد و تهران پربود از ماشین ‏های آخرین سیستم. اما جمهوری اسلامی اشتباه شاه را نکرد، اولا بیخودی اجازه اصلاحات ‏بزرگ را نداد و جلوی آن را محکم گرفت، ثانیا اینقدر از هویت ایرانی دفاع کرد که همه مردم ‏روستا و شهر خودشان شلوار خارجی پای شان کردند و تهران پر شد از ماشین خارجی، بدون ‏اینکه کسی هم به آن اعتراض کند.‏

چهارمين خطاي شاه اين بود كه او یک گروه بزرگ نسل جوان و روشنفكر را می فرستاد در ‏دانشگاه‌هاي اروپا و آمريكا درست بخوانند، آنها هم وقتی درس می خواندند و برمی گشتند به ‏ایران، دنبال عدالت و آزادی بودند. اما جمهوری اسلامی از همان اول به جوانان و ‏روشنفکرانی که خارج می رفتند گفت که بیخودی خودشان را علاف نکنند و دنبال عدالت و ‏آزادی به ایران برنگردند و اگر عدالت و آزادی می خواهند همانجا که هستند بمانند و اگر هم ‏خواستند به ایران بیایند، نهایتا برای قورمه سبزی و زعفران تشریف بیاورند. ‏

پنجمين اشتباه شاه اين بودكه نفهميد حکومت زماني ثبات پیدا می کند كه به قلب مردم کشور ‏تكيه داشته باشد. اما برخلاف حکومت احمق شاه، جمهوری اسلامی همان دو سه سال اول ‏فهمید که باید به قلب تک تک مردم تکیه داشته باشد، به همین دلیل تک تک آنها را دستگیر ‏کرد و به آنها فهماند که به قلب شان تکیه دارد و مردم هم از وقتی فهمیدند حکومت به قلب ‏شان تکیه دارد، خیال شان راحت شد.‏

ششمین خطاي شاه اين بودكه به ايمان اسلامي ملت ایران اعتماد نداشت و فکر می کرد ملت ‏ایران مسلمان نیستند، در حالی که این ملت در انقلاب نشان دادند با تمام وجود مسلمان هستند، ‏و نشان دادند یک حکومت دینی می خواهند و آن حکومت را هم به دست آوردند. حکومت ‏دینی هم اولین چیزی که فهمید این بود که ملت ایران مسلمان هستند و باید نماز بخوانند و ‏روزه بگیرند و جهاد کنند و حجاب داشته باشند ، هرچه این مردم می گفتند بابا ما مسلمان ‏نیستیم و اصلا نماز و روزه و حجاب را بیخیال، حکومت می گفت، نخیر، ما مطمئنیم که شما ‏ملت مسلمانی هستید. حکومت چنان به مسلمان بودن ملت ایران ایمان داشت که از طریق ‏رادیو و تلویزیون و روزنامه و مجله و سپاه و بسیج دائما در حال اثبات مسلمان بودن مردم ‏ایران به خود مردم بود.‏

هفتمين خطاي شاه اين بود كه به نیروی امنیتی خودش، یعنی ساواک، اعتقاد داشت و ساواک ‏هم دائما می گفت که مردم در آرامش بسر مي‌برند و شاه را مي‌خواهند. رژیم سابق این را ‏باور می کرد، به همین دلیل وقتی انقلاب شد اصلا باورش نمی شد که مردم انقلاب کردند، در ‏حالی که جمهوری اسلامی یک وزارت اطلاعات دارد که دائما اطلاع می دهد که معلمان هیچ ‏مشکلی ندارند جز مشکل حقوق، با این حال دادگاه معلمان را دستگیر می کند، وزارت ‏اطلاعات اعلام می کند که هیچ تشکیلاتی باقی نمانده که قصد براندازی داشته باشد، ولی ‏دادستانی ماهی ده نفر را می گیرد و به زور مجبورشان می کند اعتراف کنند که قصد ‏براندازی دارند، وزارت اطلاعات می گوید که دانشجویان اهل دشمنی با نظام نیستند، اما ‏حکومت باور نمی کند و باز هم دانشجویان را زندانی می کند. ‏

هشتمين خطاي شاه اين بود كه تصميماتش را دیر می گرفت، مثلا وقتی باید آزادی می داد ‏اینقدر آزادی نمی داد که وقتی می داد همه کشور به هم می ریخت. یا وقتی می فهمید باید ‏زندانیان را آزاد کند که دیگر فایده ای نداشت. یا وقتی حاضر می شد انتخابات آزاد برگزار کند ‏که مردم داشتند برای رفتن حکومت رفراندوم برگزار می کردند، در حالی که جمهوری ‏اسلامی همه تصمیماتش را بموقع می گیرد، سی سال است که بموقع تصمیم گرفته است آزادی ‏ندهد، سی سال است بموقع تصمیم گرفته است انتخابات آزاد برگزار نکند و بیست سال قبل ‏تصمیم اش را در مورد زندانیان سیاسی گرفت.‏

نهمين خطاي شاه اين بود كه نمی دانست دنيا تغيير كرده است، و مردم روشنتر و با سوادتر از ‏قبل شده اند، به همین دلیل مردم ایران همیشه پنج سال از بقیه دنیا عقب بودند و حکومت ایران ‏همیشه همه چیز را پنج سال دیر به مردم می داد، در حالی که جمهوری اسلامی می داند که ‏دنیا تغییر کرده است و مردم دنیا باسوادتر از قبل شده اند، به همین دلیل اگر سی سال هم ‏بگذرد، حکومت ایران چیزهایی را که در همه جای دنیا حق طبیعی مردم است، به آنها نمی ‏دهد، البته مردم هم به جای اینکه چیزهایی که همه جای دنیا هست در ایران داشته باشند، می ‏توانند همه شان بروند به خارج و همه چیزهای خوب را در خارج به دست بیاورند.‏
‏ ‏
دهمین خطاي شاه اين بود كه از انقلاب افغانستان و سقوط حکومت اتیوپی درس نگرفت، در ‏حالی که جمهوری اسلامی از سقوط همه حکومت ها در ایران درس عبرت گرفت و از هر جا ‏دیگ حکومت های دیکتاتوری ترکیده بود، همان جا را لحیم کرد. اگر در برمه خانمی رهبر ‏معترضین است جمهوری اسلامی زن ها را گرفت، اگر در یونان دانشجویان به حقوق خود ‏رسیدند و در پاریس هم شورش دانشجویان دوگل را به خانه اش فرستاد، جمهوری اسلامی ‏نفس دانشجوها را گرفت اگر در لهستان کارگرانی که چشمشان ضعیف بودند شلوغ کردند در ‏ایران هم اسانلو را گرفتند و تا خورد زدند که چشم دیگرش هم کار نکند. اگر در چکسلواکی ‏قدیمی واسلاو هاول نمایشنامه نویس اعتراض ها را رهبری کرد و به ریاست رسید، جمهوری ‏اسلامی همه نمایشنامه نویس ها را سوار اتوبوس کرد و چون اتوبوس به دره نرفت دو سه ‏نفرشان را خودسرانه کشت و بقیه را فرستاد به پاریس. همین طور بگیر و برو. پس محکم بیخ ‏قضیه را گرفت که به هیچ وجه اتفاقاتی که آنجا ها افتاد، در ایران نیفتد.‏

نتیجه گیری اخلاقی: هیچ کس بیشتر از کسی که انقلاب کرده، از انقلاب نمی ترسد.‏
نتیجه گیری پلیسی: فقط کلکسیونرها هستند که اسلحه می خرند و از آن استفاده نمی کنند.‏
نتیجه گیری حقوقی: آزادی چیز خوبی است، آدم چیز خوب را به بقیه نمی دهد.‏
نتیجه گیری اجتماعی: هیچ وقت به زور شلوار خارجی پای مردم نکنید، اگر این کار را کردید ‏زیرشلواریتان را می کشند سرتان. ‏


۱۳۸۷ بهمن ۱۴, دوشنبه

باد فیروزآباد و و نسیم ارادان (نقل از ر.و.ز آنلاین)

ابراهيم نبوي - دوشنبه 14 بهمن 1387 [2009.02.02]

po_nabavi_01.jpg

در راستای اینکه تا وقتی میرحسین و خاتمی ما را دق ندهند هیچ کدام نامزد نمی شوند و من ‏به همین دلیل آنها را عامل شهادت خودم می دانم، لذا از کلیه شرکت کنندگان در آزمون امروز ‏خواهشمندم به سووالات زیر پاسخ داده و یکی از گزینه ها را انتخاب یا آزمون را تحریم کنند ‏و نتیجه را برای هرکسی که خواستند ای میل فرمایند. ‏

سووال اول: با توجه به اینکه محصولی مسوول ستاد انتخاباتی احمدی نژاد وزیر کشور و ‏برگزار کننده انتخابات شده است، و فرمانده نیروهای نظامی کشور اعلام کرد در انتخابات ‏طرفدار احمدی نژاد است و رهبر انقلاب چند ماه قبل از انتخاب مجدد وی حمایت کرد، به ‏نظرشما برای برگزاری انتخابات دموکراتیک چه کار دیگری باید صورت بگیرد؟ ‏
گزینه اول: همه نامزد های رقیب احمدی نژاد را باید قبل از انتخابات زندانی کنند.‏
گزینه دوم: سازمان ملل هم از انتخاب احمدی نژاد حمایت کند.‏
گزینه سوم: قوه قضائیه اعلام کند رای دادن به دیگران غیرقانونی است.‏
گزینه چهارم: سازمان کنفرانس اسلامی از انتخاب احمدی نژاد حمایت کند.‏

سووال دوم: اگر بدانیم که آیت الله ناصر مکارم شیرازی گفته است" اردوغان بخاطر دفاع از ‏مردم غزه لیاقت دریافت جایزه نوبل را دارد" و بفهمیم که یک هفته قبل طرفداران آیت الله ‏مکارم شیرازی بخاطر دفاع شیرین عبادی برنده جایزه نوبل از مردم غزه به او حمله کرده ‏اند، چه نتیجه ای می گیریم؟ ‏
گزینه اول: اگر خانه اردوغان در تهران بود به آن حمله می کردند.‏
گزینه دوم: قرار است اردوغان نوبل بگیرد تا او را کتک بزنند.‏
گزینه سوم: بهتر است جایزه نوبل را از عبادی بگیرند و به اردوغان بدهند. ‏
گزینه چهارم: جایزه نوبل را ایرانی ها نگیرند، هر کسی می خواهد بگیرد.‏

سووال سوم: آقای هاشمی رفسنجانی گفته است: " هیچ حکومتی بدون حضور مردم دوام ‏نخواهد داشت." لطفا مثال مناسب را برای حضور مردم و محل حضور آنان بزنید.‏
گزینه اول: حکومت کوبا بادوام است، مردم کوبا در آمریکا حضور دارند. ‏
گزینه دوم: حکومت ایران بادوام است، مردم آن در لس آنجلس حضور فعال دارند.‏
گزینه سوم: حکومت صدام با دوام بود، مردم عراق در ایران حضور فعال داشتند.‏
گزینه چهارم: مهم این است که مردم حضور داشته باشند، محل آن مهم نیست. ‏

سووال چهارم: با توجه به اهمیت زمان، اگر سردار محصولی گفته باشد که " به زودی ‏دشمنان ایران نابود می شوند." منظورش از بزودی چه مدتی است؟
گزینه اول: ده سال دیگر؟‏
گزینه دوم: سی سال دیگر؟‏
گزینه سوم: دویست سال دیگر؟‏
گزینه چهارم: وقتی هفت تا کفن پوساندیم.‏

سووال پنجم: اگر مطمئن باشیم که آیت الله خامنه ای با گروهی از زندانیان آزاد شده از بند ‏رژیم های مستبد که به تهران رفته اند، دیدار کرده است، احتمالا ایشان آیت به آن زندانیان چه ‏جمله مهمی گفته است.‏
گزینه اول: زندان بد است، ما از آن بدمان می آید.‏
گزینه دوم: ما با زندان مخالفیم، بقیه با آن موافقند.‏
گزینه سوم: بقیه زندانی می کنند، ما خیلی خوبیم.‏
گزینه چهارم: چرا شما به من اینجوری نگاه می کنید؟

سووال ششم: با توجه به اینکه میرحسین موسوی اعلام کرده است " تا اردیبهشت نمی توانم ‏تصمیم بگیرم" و انتخابات در خرداد برگزار می شود، یکی از گزینه ها را انتخاب کنید.‏
گزینه اول:عجله کار شیطان است.‏‎ ‎
گزینه دوم: پنج دقیقه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.‏
گزینه سوم: هستم، ولی خسته ام!‏
گزینه چهارم: رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود، ولی به انتخابات نمی رسد.‏

سووال هفتم: می دانیم که سرلشگر فیروزآبادی گفته است " احمدی نژاد باید بماند، اگر برود ‏بادمان می خوابد." از طرف دیگر می دانیم وی اینقدر چاق است که به این سادگی بادش نمی ‏خوابد، با این پیش فرض ها چه رابطه ای میان باد فیروزآبادی و ماندن احمدی نژاد است؟
گزینه اول: اگر رژیم سخت بگیرد، احمدی نژاد می ماند، بادش هم نمی خوابد.‏
گزینه دوم: اگر رژیم شل و ول بگیرد، بادش بیشتر می شود، اما احمدی نژاد می رود.‏
گزینه سوم: برای خوابیدن بادش تغییر رژیم لازم نیست.‏
گزینه چهارم: همین باد باعث آن نسیم تحقق دولت است.‏


پيروزي با كدام قرائت؟ (نقل شده از ر.و.ز آنلاین)


احمد زيدآبادي - دوشنبه 14 بهمن 1387 [2009.02.02]

po_zeydabadi_01.jpg

غزه زخمي عميق برداشته و داغي بزرگ ديده است. اسرائيل موشك پراني حماس را علت تهاجم خود به نوار ‏غزه اعلام كرده و حماس نيز خوي تجاوزگري اسرائيل را عامل حمله به اين منطقه قلمداد كرده است.‏

اسرائيل مي‌گويد به همه اهداف خود در جنگ غزه دست يافته و حماس مي گويد اسرائيل به هيچيك از اهداف ‏خود دست نيافته است. اسرائيل اعلام پيروزي كرده، حماس نيز دقيقا همين كار را كرده است.‏

در گوشه و كنار جهان بين هواخواهان هر يك از دو طرف دعوا در باره اينكه كداميك پيروز اين جنگ لعنتي ‏شده‌اند، بگو مگوست. در كشور ما همه بايد بگويند حماس برنده جنگ است و اگر جز اين گفته شود، معنايش ‏حمايت از اسرائيل است كه در ديار ما بزرگترين اتهام روي زمين است.‏

اگر به فرض اسرائيل به همه اهداف خود در جنگ غزه هم دست يافته باشد، اين فقط علامت قدرت آن است و ‏نه دليل حقانيت آن. اما چنين استدلالي هم در كشور ما به معناي حمايت از اسرائيل است، چرا كه به زعم ‏صاحبان قدرت، اسرائيل علاوه بر آنكه ناحق است، حتما هم بايد شكست خورده باشد و حماس افزون بر آنكه ‏حق است، حتما بايد پيروز شده باشد!‏

اينكه چه ارتباطي بين پيروزي و حقانيت است، امر پيچيده‌اي نيست. طرف حق مي‌تواند پيروز باشد يا شكست ‏بخورد. طرف ناحق هم همينطور، پس چرا در كشور ما اين دو چنان لازم و ملزوم يكديگرند كه شك در يكي ‏مترادف شك در ديگري است؟

اين مساله گويا فقط مختص صاحبان قدرت در كشور ما نيست. سوريه و حزب الله و جهاد اسلامي و حماس ‏نيز از همين عينك به جهان مي نگرند و بي دليل نيست كه همه به اعلام ناحق بدون اسرائيل در حمله به نوار ‏غزه و حتي اعلام شكست آن بسنده نكرده‌اند بلكه تاكيد غليظ و ويژه‌اي بر پيروزي حماس داشته‌اند.‏

حماس مي توانست اعلام حقانيت كند، اعلام مظلوميت كند، اما چه اصراري به اعلام پيروزي در اين جنگ ‏يك طرفه و خانمانسوز دارد؟

اگر يك شهروند عادي فلسطيني از رهبران حماس بپرسد كه آيا نابودي زيرساخت‌هاي دولتي در نوار غزه، بي ‏خانمان شدن دهها هزار مردم عادي، كشتار بيش از 1300 نفر از جمله شمار زيادي زنان و كودكان و ‏بازگرداندن شرايط نوار غزه به دوران ماقبل صنعتي پيروزي است، آنها چه پاسخي خواهند داد؟

مسلما اينها همه مي تواند نشانه بيرحمي اسرائيل باشد، اما چرا علامت پيروزي حماس ديده مي‌شوند؟

شايد پاسخ همه اين پرسش‌ها اين باشد كه حماس مي خواهد استراتژي مبارزاتي خود را مفيدترين استراتژي ‏براي آزادي فلسطين معرفي كند و از همين رو، جنگي خانمانسوز را پيروزي مي‌داند.‏

استراتژي پرتاب موشك‌هاي قسام كه برخي نام «فشفشه» بر آنها مي گذارند، اما پر هزينه است و اين نكته‌اي ‏نيست كه حماس حاضر به اعتراف به آن باشد.‏

راههاي بسيار كم هزينه تر و بهتري براي فلسطيني ها در جهت آزادسازي سرزمين هاي اشغالي وجود دارد ‏كه در كشور ما سخن از آنها به معناي دفاع از اسرائيل است.‏

فلسطيني‌ها بدون شك مي توانند با سازماندهي يك جنبش فراگير ضد خشونت عليه ادامه اشغال سرزمين ها، ‏ساخت ديوار امنيتي و گسترش شهرك هاي يهودي نشين عرصه را چنان بر زمامداران تل‌آويو تنگ كنند كه ‏چاره‌اي جز بازگشت به مرزهاي سال 1967 نداشته باشند.‏

چنين جنبشي، هم سبب وحدت فلسطيني‌ها خواهد شد، هم حمايت قاطع جامعه بين المللي را در پي خواهد داشت ‏و هم شكاف در جامعه اسرائيل را دامن خواهد زد.‏

در كشور ما اما سخن از جنبش مدني عليه اسرائيل و تاكيد بر برچيدن ديوار امنيتي و شهرك هاي يهودي ‏نشين، به معناي حمايت از اسرائيل تلقي مي‌شود چرا كه چنين تحركاتي نابودي اسرائيل را سبب نخواهد شد.‏
گويا حماس با چنين دركي، ترجيح مي‌دهد به بهاي واكنش‌هاي هولناك اسرائيل و تفرقه در صفوف فلسطيني‌ها، ‏از پرتاب موشك‌هاي كم اثر قسام به شهرهاي اسرائيلي دست برندارد.‏

البته اينكه فلسطيني ها از جمله حماس چگونه مي خواهند سرنوشت خود را رقم بزنند به خود آنان مربوط ‏است، اما بيم من از آن است كه مسئولان كشور ما هم وقتي از پيروزي ايران در جنگ احتمالي با آمريكا و ‏متحدانش سخن مي گويند، منظورشان از نوع پيروزي حماس در جنگ 22 روزه غزه باشد يعني كشتار وسيع ‏غيرنظاميان، نابودي زيرساخت‌ها و آوارگي مردم بر روي ويرانه‌هاي ناشي از بمباراني وسيع و بيرحمانه.‏
خداوند كشور ما را از اين نوع پيروزي ها در امان دارد.‏


۱۳۸۷ بهمن ۱۳, یکشنبه


اینو برام ایمیل کردن. جالب بود گفتم اینجا بذارمش.


*****

همین چند هفته پیش بود که یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت.

وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد
سفرسفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ 5000 دلار داره

کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی
داره..

و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش راکه دقیقا جلوی در بانک پارک
کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آنهم فقط برای دو هفته کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت وماشین به
پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد..

خلاصه مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت 5000 دلار + 15.86دلار کارمزد وام راپرداخت
کرد. کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت " از اینکه بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم "

و گفت ما چک کردیم ومعلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که
با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام گرفتید؟

ایرونی یه نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت: تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتونم ماشین 250.000 دلاری رو برای 2 هفته با اطمینان خاطر و با فقط 15.86 دلار پارک کنم !!!!!!!!!


******