۱۳۸۴ دی ۸, پنجشنبه

در مورد "سید خندان" ه

کامنتهای من را ، بنام خودم یعنی چشم شب ، در وبلاگ خانم راوی ، آونگ خاطره های ما ، که لینکش این بغل هست ، در پستهای یکی مانده به آخر و دوتا مانده به آخر ( یعنی از آخر دومی و سومی ) بخوانید . نظر من در مورد این سوپاپ اطمینان رژیم این است . ه
اما در مورد اینکه چه می توانست بکند و نکرد ، به خانم راوی قول دادم که اینجا بنویسم که می نویسم . همینجا بخونین !ه

فعلاً و عجالتاً همین !ه

۱۳۸۴ دی ۷, چهارشنبه

دموکراسی ؟ تو جیب جا میشه ؟


امروز داشتم طبق معمول هر فرصتی که بدستم میاد ، سرزمین جاوید مهندس استاد بهرام مشیری رو نگاه می کردم ، اگرچه برای امثال من واقعاً این برنامه مضره ! اونم از نوع جانی ! چون بازم یادم میاد که در میان چه جماعتی از حیوانهای انسان نما ، و گاو و گوسفندهای انسان نمایی زندگی می کنم و کلاً بشر چقدر می تونه پست و حقیر و خوار بشه و شده ! و وطن بیچاره من چه بهشتی می تونست باشه و من چه انسان خوشبختی می تونستم باشم ! و چون متأسفانه تا به این سن که رسیدم نتونستم توانایی و قدرت "گوسفندایزیشن" رو در خودم ایجاد کنم ، اقلاً تا یکساعت بعد مطلقاً از نظر روحی روانی و تمرکز فکری از حیث انتفاع ساقطم ! موج عظیمی از حس بدبختی بهم هجوم میاره و دلم می خواد فقط یکی با یک جسم سنگین بزنه توی سر من که مغزم از کار بیفته و کمی استراحت کنه ! ه

در این برنامه داشت در مورد تأثیر دین خزعبل و ضدانسانی اسلام روی فلسفه زندگی انسان مسلمان و نوع دیدش به زندگی و مسخ و انقیاد ناشی از اون صحبت می کرد. اینکه این دین اصولاً انسان رو به موجودی عبد و برده و مقلد و پیرو و مسخ شده تبدیل می کنه ! یعنی اصلاً مبنای این دین تسلیم و بردگیه ! همون چیزی که آخوندها چنان همراه راه افتادن آب دهان ازش یاد می کنن که انگار بزرگترین افتخار دنیاست و یک سری جماعت گوسفند فاقد هیچ گونه کرامت و عزت و غرور و شخصیت هم برای پرکردن خلأهای خودشون باورشون میشه و ازش آویزون میشن ! در صورتیکه من به شخصه نه هیچ وقت تونستم پیرو کسی باشم ، بلکه گاهی با عقیده کسی ( اونم نه با خودش ، با فکرش ) موافق می شدم و می شم ، و نه اصلاً تونستم اینو تو ذهن خودم موجه کنم که خدای خالق من با دادن خرد و اختیار و اینهمه خصوصیت های ویژه به من که منو از حیوانات و نباتات برتر می کنه ، دلش بخواد که من برده بی چون چرای کسی باشم که "ادعا میکنه" ( کیه که بتونه ثابت کنه که طرف راست میگه ؟) که از طرف اون مسؤول اینه که منو ازبکاربردن خرد اعطا شده از طرف اون ، بی نیاز کنه و بهتر از خود من می دونه و بیشتر از خود من حق داره در مورد من تصمیم بگیره ! ه
اگر من بلد نیستم با کامپیوتر کار کنم و در جنگل هم زندگی می کنم ، هیچ دلیلی نداره که برم خودمو برده کسی کنم که چون کامپیوتر بلده پس از من داناتر حساب میشه و پس از من برتره !!! اونم وسط جنگل ! کامپیوتر بلد بودن اون به مفت نمیرزه و این فکر که اون حق داره بجای من برای من تصمیم بگیره ، مغلطه ای بیش نیست ! در دنیای مادی که علم عالم بالا کاربردی نداره ، عالمی که همه کارش فکر کردن به احکام زیر شکمه می خوام چیکار ؟ خوب خودم بلدم بهترش رو و مناسب ترش رو برای خودم وضع کنم . مگر نه اینکه علم چیزی نیست جز یک سری قرار داد که بشر برای خودش گذاشته که بتونه از طبیعت استفاده کنه ؟ حالا یک سریش رو از روی خود طبیعت کپی برداریش کرده ، مثل جاذبه جرمی ، یک سریش رو هم خودش با خودش قرارداد کرده مثل زبان یا دو دو تا چهار تا ! ه

می دونین من چی فکر می کنم ؟ من فکر می کنم که اتفاقاً آقایون دقیقاً می دونستن که برای برده کردن و تحت سلطه گرفتن بشر بدون هیچ دردسری چکار باید کرد ، فقط کافیه که با این باور عجینش کنی که خودش قادر به کاری نیست و نیازمنده ! اونوقته که از عیس مسیح گرفته تا چاه جمکران و جنازه امام زاده فلان آویزون می شه تا این نیاز ملجأ و دست اندازی رو که باهاش عجین شده ، برآورده کنه ! دینی میسازه به مزخرفی و شرارت اسلام ، که از اول تا آخر به پیروانش میگه که شما نمی تونید تصمیم بگیرید ، نه حق دارید و نه تواناییش رو دارید ، عقل شما ناقصه ، خطاکاره ، شروره ، خدا خودشو اسکل کرده که به شما عقل داده ، فقط به درد شمردن رکعت های آیین بردگی و یا تشخیص چی و راست برای یافتن جهت ابراز بردگی می خوره و نه بیشتر ! نمی تونسته شما رو طوری خلق کنه که مثلاً مثل گوساله تازه بدنیا اومده اولین لحظه بعداز تولد ناخودآگاه سعی کنید که بایستید ، حتماً باید برای استفاده های پیش پا افتاده ای مثل این ، مغزی چنین پیچیده با چنین قابلیتهای عجیبی براتون می ذاشته بعد بهتون می گفته ( اونم از طریق موجودات معیوبی مثل خودتون ) که اونی رو که بهت دادم ولش ، تو فقط بپا بجای دو بار اظهار خواری پیش من ، یهویی اشتباهی سه بار یا یه بار اینکارو نکنی که از دستت دلخور می شم قهر می کنم و وای بحالت می شه دراون صورت ! یا اینکه مثلاً هر کسی که دسترنج فعالیت زیرشکم اون ابلهی باشه که در یک غار از زور گرسنگی و نرسیدن ویتامین و قند به مغزش ، قاطی کرده و دچار اوهام شده ، از تو بهتر می فهمه و حتی حق داره که بجای من ( یا خودت ) تصمیم بگیره که تو باید بمیری یا زنده بمونی ! یا هر کثافت شارلاتانی که بیشتر مثل یک طوطی ظرفیت بالا ، خزعبلات و ترهات شارلاتان ها یا ابله های قبل از خودش رو حفظ کرده ، از خودت و من بیشتر بر تو حق داره و حق قضاوت حتی بر زنده بودن یا نبودن تو داره چه برسه به اینکه بگه چی بخور ، چی بپوش ، کجا زندگی کن ، کی بخواب ، کی خور ، کجا برو ، با کی بگرد و غیره ! ه

وقتی هم که یک نفر با فقدان حس کرامت و عزت نفس و توانایی و غرور و مسؤولیت بزرگ شد ، دیگه کار هر کسی نیست که بتونه راضیش کنه که یه کم هم بیاره و خودش فکر کنه و خودش گردن بگیره و خودشو دارای حق حساب کنه ! برعکسش هم البته تقریباً غیرممکنه ! یعنی کسی که ارزش و توانایی و حق خودش رو فهمید و باهاش بزرگ شد ، دیگه نمیشه گوسفندش کرد و گفت بگو بَــــــع ! ه

خصوصاً که هرچی مملکت اسلامی که می بینی ، درگیر دیکتاتوری و حماقت جمعیه ! اینکه می گم مملکت اسلامی یعنی مملکتی که درش به این دین خزعبل اسلام اجازه داده باشند که برای ملت تعیین تکلیف کنه ! الان در دنیا تنها کشوری که حکومت داره اما قانون اساسی نداره ، همین مهد تولد اسلام یعنی عربستان سعودیه ! تنها کشوری هم که اعمال قرون وسطی درش اجرا میشه ، همین ایران خودمونه که دیگه شور اسلام رو در آورده ! ه

تازه برعکس این خزعبلاتی هم که میگن این آخوندهای کثافت ، اصلاً هم اسلام دین صلح و برادری نبوده و عربها و غیرعربها هم اونو با جون و دل نپذیرفتن ! نشون به اون نشون که هم خود پیامبرش سال به دوازده ماه برای " حفظ و گشترش اسلام " در حال خون و خون ریزی بوده ، هم بعد از اون هر تخم وترکه خاک بر سرش که مجال حرف زدن بهشون داده شد ، خون ریخت و سربریدن ! تازه تا قبل از اون عربها هرچقدر هم با هم جنگ می کردند ، اقلاً فک و فامیل همو نمی کشتن و با غریبه ها می جنگیدن ، اما بعد از اسلام به برادر کشی و فامیل کشی و غیره هم افتادن چنان که در صفین و نهروان و کربلا می بینین ! حالا اون آخوند کثافت که میره سر منبر ، نمیگه که اونایی که تو صفین و نهروان و کربلاا همو کشتن ، با هم فامیل بودن ! چنان از خوارج و شمر و غیره حرف می زنه که انگار دشمنان بالفطره انسانیت بودن ! اصلاً هم نمیگه که اصلاً هم دنبال بسط اسلام خاک بر سر نبودن که می جنگیدن و دلشون هم به حال بشریت غافل نسوخته بوده ، بلکه به فکر غنیمت و کنیز بودن که می رفتن جنگ ، نشون به اون نشون که چه آبروریزی ها و دودستگی ها و دعواها و نهایتاً جنگهایی سر همین مسأله غینمت گرفتن و غنیمت تقسیم کردن که به بار نیومده در تاریخ اسلام ، از همون اولش تا زمان مرگ توله دوازدهمشون ! ه

وقتی تو یک مردمی رو با فکر ناتوانی و عدم کفایت و نقص عقل و حق نداشتن بزرگ کنی ، حداکثر کاری که از دستش بر میاد اینه که آرزو کنه که اربابش عوض بشه و مهربونتر بشه ! حتی دیگه به مغزش خطور هم نمی کنه که نیازی به ارباب و قیم و "چوپان" نداره ! حتی نمی تونه تصور نداشتن اینها رو در سر بگنجونه ! بجای اینکه تلاش کنه که خودش اختیارشو دست بگیره ، دست به دعا برمیداره که یک قدرت بالاتری چوپانشو عوض کنه ، یا اینکه سعی می کنه با ضجه و ناله و هرچه بدبخت تر و بیچاره تر یا خالص تر و وفادارتر نشون دادن خودش ، دل چوپانشو نرم کنه !!! هرچی که وضعش بدتر میشه ، بیشتر فکر می کنه که کم بندگی و خاکساری کرده !!! سفلگی و پستی و خواری تا چه حد ؟

به یک بنده خدایی می گفتم باید کاری کنیم که اینا بروند ، ازم می پرسید که "کی بیاد ؟ از کجا معلوم که از اینا بدتر نباشه ؟ کی بیاد که بهتر باشه ؟" ، طرف اصلاً گزینه کسی لازم نیست یا هیچکس یا خودمون ، در مغزش نمی گنجید !!! اکثر مردم اینطوریند! ملتی که تصور نکنه که می تونه دموکراسی داشته باشه ، نخواهد داشت ! هر چیزی رو که بخوای از کسی بگیری تضمینی ، کافیه اونو از تصورش خارج کنی ! انسان چیزی رو دنبالش میره ، و شاید براش بجنگه ، که تصور کنه ! واسه همینم بهشت آخوندا پر از غذا و حوریه ! شکم و زیرشکمه که در تصور گوسفند جماعت می گنجه نه بیتشر ! تا وقتی ما تصوری از دموکراسی ای که می خواهیم ، نداشته باشیم ، بهش نخواهیم رسید ! هزار سال یا ده هزار سال !!!

به همین دلیل این سؤال منه : ه

به صورت عینی و قابل لمس ، به نظر شما دموکراسی ما چه شکلی باید باشه ؟

یا به عبارت دیگه : ه

به نظر شما وقتی این حکومت ساقط بشه ، در دولت یا حکومت بعدی وضع عادی زندگی مردم چطور خواهد بود ؟ ( از همون روز اول رو منظورمه . ) ه
نظر خودمو در پست بعدی می گم!ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"It is an ironic habit of human beings to run faster when we have lost our way."
- Rollo May

۱۳۸۴ دی ۲, جمعه

احترام یا اعتبار؟

به نظر شما احترام به عقیده دیگران یعنی چه ؟ عبارت " نظرشما محترم است " یعنی چی؟
به نظر من ما عبارت " نظر شما محترم هست " رو به جای " نظر شما معتبر است " استفاده می کنیم و انتظار همون معنی رو ازش داریم ! یه نظر من احترام به نظر دیگران اصلاً به معنی این نیست که شما درست بودن اون رو قبول داشته باشید ! چون اگر اینطور باشه ، و شما می دونین که نظر کسی که با شما فرق داره ، درسته ، پس یه جورایی مرض دارین که می دونین چی درسته اما به اون معتقد نیستین نه ؟ به نظر من انسان طبیعی و بدون مرض و عقده ، همیشه معتقد است که فکر خودش درست است ، یا حداکثر نمی داند که فکر خودش درست است یا مال دیگری ! اما فرق کسی که به نظر دیگران احترام می گذارد و کسی که نمی گذارد ، این است که کسی که به نظر دیگران احترام می گذارد ، در واقع در عین حال که معتقد است که نظر دیگران غلط است ، به آنها این حق را می دهد که نظری مخالف او و احیاناً غلط داشته باشند ! درواقع به حق اختیار و نظرداشتن دیگران احترام می گذارد ! در واقع به حق وجود داشتن آن نظر احترام می گذارد ، و نه لزوماً به محتوای آن ! بابراین اینکه تا با کسی مخالفت می کنی ، می گوید که " تو باید به نظر دیگران احترام بگذاری و آن را رد نکنی " یا مدل جدید ترش " شما نباید دیگران را قضاوت کنی " ، یک مغلطه بیشتر نیست ! ه
البته اونجا که گفتم که همیشه معتقده که فکر خودش درسته ، به معنای تعصب یا حفظ کورکورانه و توأم با لجبازی عقیده نیست ! چون انسان طبیعی بی مرض و عقده همیشه در حال ارزشیابی و باززبینی و سنجش خودشه ! اما در یک لحظه از زمان اگر در نظر بگیریم ، در اون لحظه عقیده خودش رو درست ترین می بینه ! منظورم هم از انسان طبیعی و بدون مرض و عقده انسانی است که به حقیقت و یافتن راه درست اهمیت میده ! نه انسانی که فقط زنده است که زنده باشه ، یا اینکه زنده است که به شکم و زیر شکمش حال بده !ه
اشتباه کردن حق انسانه ! اگر قرار بود انسان به هیچ قیمتی اشتباه نکنه خداوند اصلاً اون رو دارای خرد و قوه اختیار و سنجش و انتخاب خلق نمی کرد ! مگه مرض داشت ؟
وقتی من می گم " این فکر شما مزخرفه " دارم در مورد فکر شما اظهار نظر می کنم ، نه خود شما ! حالا اگه شما بگی تو حق نداری این حرف رو بزنی ، خودتون هم مزخرف می شید ! یا اگه بگی خودم می دونم ولی همینه که هست ، بازم خود شما مزخرف میشی ! اشتباه ها آدم رو پایین نمی برن ، بلکه عکس العمل انسان در مقابل اشتباهاتش اونو بالا یا پایین می بره !ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Little things affect little minds."
- Benjamin Disraeli

۱۳۸۴ آذر ۲۵, جمعه

امنیت ، مفهومی عینی یا ذهنی ؟

من در جواب یک مطلب از خوانندگان پیک ایران ، یک جواب به این خبرنامه فرستادم که بد ندیدم در اینجا هم اونو بگذارم. ه
در مورد مطلب فردی که نوشته بود آینده خاورمیانه سخت است ، در جایی از مطلب گفته بود که "از سوی ديگر در عراق نه تنها مردم هر روز ورود آمريکا را جشن نميگرند بلکه بطور متوسط روزی سه سرباز آمريکا در آنجا کشته ميشوند " ، لازم دانستم این فرد را از اشتباه بدر بیاورم که دوست عزیز ، شما هر وقت به عراق رفتید و با مردم از نزدیک تماس داشتید ، آنوقت از طرف آنها صحبت کنید! کسانی که مأموران حافظ صلح نه تنها آمریکایی بلکه اروپایی و نیز تعداد بیشتری از سربازان عراقی را می کشند ، مردم عراق نیستند عزیز! اگر آنها مردم عراقند ، پس 100 یا 200 نقر بسیجی ای هم که یا جلوی سفارتها جمع می شوند یا دور تأسیسات هسته ای رژیم جهل و جور حلقه انسانی می زنند ، ملت ایرانند لابد!!! تروریستهای مخالف دموکراسی عراق هم دقیقاً دلشان می خواهد که سادگانی همچون شما که کم هم نیستند ، همین فکر را بکنند که این مردم عراقند که از حضور آمریکا در کشور شاکی هستند ! البته مطبوعات اروپایی هم که نافشان را با علیه آمریکا حرف زدن بریده اند ، با نشان دادن صرف ترورها و انفجارها و خبرهای ناگوار ، در این دید غلط عامه بی تأثیر نیستند ! اما شما سعی کنید که از طبقه عامه خارج شوید! بروید ببینید چند روزنامه و نشریه آزاد در عراق الان منتشر می شود ! آنقدر که شما و من و پدرانمان هم به خواب ندیده ایم! چند کانال تلویزیونی شخصی و آزاد ! چند سازمان غیردولتی آزاد و غیر وابسته دارند! زنان چه آزادی و وسعت عملی دارند! چند شرکت و مؤسسه در زمینه علم و صنعت و تکنولوژی در آنجا ایجاد شده و در کمال امنیت شغلی مشغول کار است! در همین مدت کوتاه چقدر آبادانی صورت گرفته ، آنهم در محدوده صنایع زیربنایی مثل راه و آب و فاضلاب و از این دست! فقط عامه مردم هستند که زندگی مثل مرده متحرک در کشوری مثل ایران را که چون عملیات تروری که در آن صورت می گیرد علنی نیست ، به نظر امن می رسد ، به زندگی در فضای آزاد و شفافی که حتی ترورهایش هم علنی است ترجیح می دهد ! امنیت واقعی در عراق است ! منتها فرهنگ پوسیده اسلامی ما را به ترجیح ظاهرسازی بر شفافیت عادت داده ، تا جایی که ترجیح می دهیم مردم را دسته دسته بگیرند و در زندان بعد از انواع وحشیگری بکشند ، تا اینکه در یک لحظه در یک بمب گذاری بمیرند(آنهم در نود و هشت درصد اوقات نظامی ها ، نه دانشجویان یا وبلاگ نویسان یا مردم عادی بدبخت!) ! وضع عراق خیلی بهتر از ماست عزیز ! به حال خودمان گریه کن ! من اگر عربی بلد بودم یا کردی، می رفتم در عراق با آنهمه به زعم شما نا امنی زندگی می کردم !!!! دیدن بعضی چیزها چشم بصیرت می خواهد!! ه
***
به نظر شما امنیت ، یک مفهوم عینی است که پیاده سازی عملی دارد با شرایط مشخص و تعریف مطلق ، یا اینکه یک مفهوم ذهنی است که تعریفی نسبی و دارای درجه بندی دارد؟
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Laughter is the shortest distance between two people."
- Victor Borge

۱۳۸۴ آذر ۱۹, شنبه

تفاوت ، تشابه یا بازی با کلمات؟

بله آقای امین عزیز
این بحثی رو که شما می فرمایین من از کسانی که می خواهند انواع تبعیض ها رو یه طوری توجیه کنند بسیار شنیدم . من برای این بحث جوابی داشتم که همیشه مطرح کردم و الانم باز اینجا مطرح می کنم .ه
با یک مثال ساده شروع می کنم . فرق یک ماشین بنز با یک ماشین بی ام و چیه ؟ ظاهرشون فرق می کنه . ساختار موتورشون فرق می کنه . و ساختار چند چیز دیگه ، درسته ؟ اما آیا هر دو جزیی به اسم موتور ندارند که وظیفه اش ایجار نیروی محرکه ماشین با استفاده از سوخت هستش ؟ هر دو ترمز ندارند ؟ هر دو چراغ ندارند ؟ حالا چون مدل موتورشون فرق داره ، شما اگر بنز داشته باشید و اون رو عوض کنید و بجاش بی ام و بخرید ، باید طرز رفتارتون با ماشینتون رو عوض کنید ؟ یا اینکه مثلاً بجای
پاک کردن شیشه با برق پاک کن هاش ، باهاشون خمیر نون پخش کنین ؟ یا اینکه بجای بنزین تو باکش آب بریزید؟
حالا یک مثال فنی تر ، که اگر اهل برنامه نویسی کامپیوتر باشید یا لا اقل باهاش آشنا باشین متوجه می شین . در زبانهای شی ء گرا مفهومی داریم تحت عنوان "پلی مورفیزم" یا "چندشکلی بودن" ، درسته؟ یعنی چی ؟ یعنی اینکه یک تابع مشخص ( یعنی دارای نام ، پارامترهای ورودی و خروجیهای مشخص ) ، در کلاسهای مختلف دارای بدنه های مختلف باشه ، یا اصطلاحاً به صورتهای مختلفی پیاده سازی بشه ! مثالی که خود طراحان زبان برای توضیح این مفهوم می زنند اینه که هر ماشینی یک استارت داره ، ممکنه در ماشینهای مختلف نحوه کارش فرق کنه ، اما به هر حال در هر ماشینی شما بخواهید کار کنید با ماشین ، اول باید استارت بزنید ، و فرقی هم نداره که ساختمان استارت چی باشه ! ه
حالا اگه شما در این میان بیاید و برای توجیه استارت نزدن خودتون (چون حالشو ندارین یا دوست ندارین مثلاً ) ، بگید که چون ساختمان استارت بنز با بی ام و فرق می کنه ، پس من استارت نمی زنم ، نه تنها مغلطه کردید بلکه ، کار ماشین رو هم مختل کردید !ه
درمورد تفاوت ساختمان اجزای فیزیک زن و مرد هم قصه عیناً همینه ! فقط فرقش اینه که اگر در ماشین استارت نزنید ، ماشین رسماً کار نمی کنه ، اما انسان کار می کنه اما بد کار می کنه و زود صدمه می بینه !ه
اینکه هرمون تحریک جنسی مرد ، اسمش و پروتئینهای تشکیل دهنده اش با مال زن فرق داره ، چه ربطی به چه چیزی داره؟ به هر حال وقتی انسان بخواد لذت ببره این هورمون باید ترشح بشه !!!
اینکه از فیزیکی ! در مورد روحی که بحث حتی ساده تره ! چون ساختمان مغزشون که دیگه کمترین اختلاف رو باهم داره و حتی میشه گفت قابل چشم پوشیه ، و تا اونجایی هم که خرد بشری کشیده ، روح انسان مجموعه از محفوظات سیگنالی مغزشه ! پس شما هر سیگنالی که در اون قرار بدید ، همون رو بهتون بر می گردونه و به استروژن یا پروژسترون هم کاری نداره!ه
به نظر شخص من خلط مبحث کاریست که شما می کنید . یعنی یک سری تفاوتهای مسیر رو منجر به تفاوت هدف می دونید که لزوماً معنی نمیده! من دخترانی رو می شناسم که فقط بخاطر اینکه خواهر نداشتند و مادرشون هم وقتی برای اونها نمی گذاشته و از بچگی در میون برادرها و پسرهای دیگه بزرگ شدند ، منشها ، روشها و احساساتی کاملاً مستقل و مسلط دارند . و در عوض پسرانی رو که چون در میون خواهرها و تحت توجه خاص مادر بزرگ شدند ، روحیه ای غمخوارانه و آسیب پذیر داشتند . ه
و در مورد اثبات حرفهام هم لازم نیست که قوانین منطق رو یاد آوری کنم که ؟ اینکه شما برای اثبات این حکمی که دادید لازمه که نشون بدید که مطلقاً "همه" اینطور هستند ، اما من برای ردش فقط کافیه یک نمونه نقض برای شما بیارم . که اون هم اگر از همه جا بگذریم ، خود من هستم . که اگر بشناسید خواهید دید که به راحتی می شد که جسم من از نوع مذکر باشه . ه
مغز و روح بشر اونقدر قوی و عمده است در عملکرد بشر که شما می تونید با تقریب خوبی از تأثیرات بسیار جزیی تفاوتهای جسمش از اونها صرفنظر کنید . حتی در محدوده غیرجنسی هم نقش اصلی رو داره و نیازها و رفتارها رو شکل میده . مثلاً تابحال نام بیماری روانی "آنارکسیا" رو شنیدین ؟ که بیمار مثلاً در عین حال که بسیار لاغره احساس می کنه که بسیر چاقه ، و بهمین خاطر احساس عدم نیاز و میل به غذا می کنه و حتی احساس تنفر از غذا و خوردن . معده این آدمها سوراخ نمیشه ! اگر همون یک ذره غذایی هم که می خورند ویتامینهاش کافی باشه ، مریض هم نمی شند فقط ضعیف و لاغر می شن چون چربی و پروتئینی ندارند که استفاده کنند یا عضله بسازند . ه
درثانی ، اصولاً بحث حقوق انسانی و اجتماعی هیچ دخلی به زیست شناسی و فیزیک نداره ! در قوانین بشری و انسانی که قرار نیست معادله فیزیکی بنویسیم یا ترکیب شیمیایی انجام بدیم که نیاز باشه قوانین و حقایق فیزیکی و طبیعی رو در نظر بگیریم که ! این همون نوعی از مغلطه است که آخوندها خیلی ازش استفاده می کنند . شمابرای هر دو جسمی که دلتون بخواد می تونید قانون بگذارید که "نباید به این دو جسم ضربه زد" ! حالا اینکه نحوه ضربه چیه و چجوری میشه به هر کدوم ضربه زد و بعدش برای هر کدوم چه اتفاقی میوفته دیگه چه ربطی به موضوع داره ؟ ( تنها جایی که من دیدم برای نحوه انجام کارها هم دستور داده شده باشه دین خزعبل اسلامه که طرف رفته نشسته کتاب نوشته در باب نحوه انجام سکس !!!! اشکال عمده دین اسلام هم همین دخالت در همه چیزه ! ) شما در قانون می نویسی باید بدود ، هر موجودی هم به طرز متناسب با فیزیک خودش می دود ! ه
تفاوتهای ساختاری جسم زن و مرد نیازمندیه طبیعت خداوند و حفظ نسلشونه ، قوانین اجتماعی و بشری روش زندگی بشره ! چه کاری بهم دارند؟ خصوصاً اینکه قوانین و مفاهیم بشری با روح بشر سروکار دارند که می تونه در زن و مرد متفاوت نباشه!ه
آقای عزیز! "زنها زن بدنیا نمیان، بلکه زن تربیت می شن!"ه
««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Every advantage in the past is judged in the light of the final issue."
- Demosthenes

۱۳۸۴ آذر ۱۸, جمعه

وفاداری یا دروغ بزرگ؟

نوشته خانم وحدتی در مورد صفات پسندیده و نکوهش شده زن در فرهنگ مفت گران سنتی ما ، منو یاد یک مورد دیگر از این صفات انداخت که دقیقاً برای سرکوب و زندانی کردن زن ساخته شده ! صفت "باوفا" یا "وفادار" در جایگاه صفت پسندیده ، و "بی وفا" در جایگاه صفت نکوهیده . ه
وفادار ، یعنی زنی که به هر قیمتی و در هر شرایطی با شوهر یا نامزد (یا مدرن ترش ، عاشق یا دوست پسر) می مونه و هرگز تصمیم به رفتن به راه خودش نمی گیره . در مقابل زن بیوفا زنیه که به هر دلیلی - که اصلاً فرقی نداره چی باشه - در مقطعی از زندگی ماندنش را مشروط می کنه ، یا اینکه تصمیم می گیره که راهش را از همسرش جدا کنه و به اصطلاح با اون نمونه!ه
طرف زن وفادار هر چقدر که عوض بشه ، قسمتهای دیگری از وجودش رو نشون بده ، یا اصلاً از روی ناچاری یا خواست شخصی زندگی رو بر زن وفادار جهنم بکنه یا اسیرش کنه یا بهش صدمه بزنه ، زن وفادار هیچگاه بخاطر حق خودش حرفی نمی زنه ، بازآفرینی معیارهایی رو که بر اساس آنها با طرف ازدواج کرده خواستار نمیشه ، و شکایتی از سختی یا ظالمانه بودن شرایطش نمی کنه . ضمناً خودش هم تغییری نمی کنه ، یا لااقل بروز نمی ده ، درخواستهای جدید مطرح نمی کنه ، خسته نمیشه ، شک نمی کنه و زیر سؤال نمی بره . ه
یعنی در واقع با زن وفادار مثل اشیاء برخورد میشه ، که یک بارخریده می شن و تا زمانی که فروخته نشن ، در تعلق صاحب قرار دارن ، حتی اگر صاحبشان آنها را آتش بزنه! اگر زن شاکی بشه که مرد فعلی ، مردی نیست که با اون ازدواج کرده و دیگه اون تواناییها و یا خواستها یا ارزشها رو نداره ، زنی میشه "بی وفا" و شایسته نکوهش! اگر از طرفش بخواد که برای رابطه و برای او وقت بگذاره و نیازهای جدید رابطه رو برآورده کنه یا به تقویت و زنده نگه داشتن رابطه و عشق پیش فرض اون کمک کنه ، و عنوان کنه که درغیر اینصورت رابطه از نظر اون تمام شده است (زیرا در واقع چنین هم هست ) زنیست "بی وفا" و مستوجب سرزنش !ه
من در مورد اینکه این طرز نگاه در زمان قرون وسطی یا صدر اسلام خوب و مناسب بوده یا نه ، بحثی ندارم . شاید اون موقع زنان و حتی مردان تا سنی در حدود 10 یا 12 سالگی به لحاظ مغزی رشد نمی کردند و بعد از اون فقط مهارتهای دستی و فیزیکیشون زیاد میشده ولی در محتوای جامغزیشون تغییری حاصل نمی شده . یا اینکه تنها انتظارات یک زن از زندگیش مفعول واقع شدن در رختخواب و داشتن چندین بچه قد ونیم قد و غذایی برای خوردن و جایی برای خوابیدن و سرپناه گرما و سرما بوده . اما الان چیزی که هم علم نشونش داده و هم با رشد ظرفیتهای فکری و عقلی و عاطفی بشر طلبیده میشه اینه که انسانها تغییر می کنند تا سنین بالا، نیازهاشون بسیار وسیع شده و از زندگیهاشون انتظارات گوناگون دارند و در بسیاری چیزها طالب رضایت و خرسندی هستند ، مثلاً شغل و سکس . و این در مورد زنها هم صدق می کنه . اونها برای زندگیشون نقشه می کشند و دلشون می خواد به اونها برسند و به عنوان یک انسان معمولی گاهی نقشه هاشون رو عوض می کنند . بنابراین مسیر زندگیشون تغییر می کنه ، ملزومات زندگیشون تغییر می کنه و همراهی های متفاوتی را نیاز دارند . در زندگی امروز زنها در شغل ، شرایط زندگی و حتی روابط جنسی خواهان سود و لذت هستند . زن امروز دیگه علاقه ای به صرفاً مفعول یا وسیله واقع شدن نداره . علاقه ای به مورد لطف و مرحمت و حتی حفاظت خاص قرار گرفتن هم نداره . اگر من زن حق دارم ، پس نیازی به لطف و مرحمت ندارم . لذت بردن از رابطه جنسی حق منه ، نه لطفی که مرد من در حق من بکنه ، یا شانسی که خودم بیارم !ه
فرهنگ پوسیده با بکار بردن واژگان "وفادار" و " بیوفا" سعی دارد زن را در همان دایره قابل اطمینان مردان نگه دارند ، که در حالت کلی خیال مرد از بابت دارایی ای تحت عنوان زن و نگهداری از او راحت باشد و بتواند راحت به خودش و تمایلات و نقشه های خودش برسد . برای اینکه مرد مجبور نشود که قسمتی از توان و انرژی و توجه خود را صرف زن نماید ، چون به لحاظ این نوع فرهنگ یک موجود ناقص نباید وقت موجود برتر را بگیرد . برای مرد این فرهنگ قابل تحمل نیست که دارایی اش روزی تصمیم بگیرد که راهش را از او جدا کند . هم به غرورش بر می خورد و هم مجبور می شود دارایی و توانایی اش را خرج بدست آوردن دارایی جدیدی کند . ه
روی این مسأله در بلاد متمدنه داره کار میشه . من در همین 6 ماه اخیر بیشتر از 8 فیلم دیدم که در 3 یا 4 سال اخیر ساخته شده و از این زاویه به مبحث روابط جنسی خارج از ازدواج نگاه می کنه که وقتی نیازهای جنسی و عاطفی زن برآورده نمیشه ، (به هر دلیلی از مردن عشق در بین زن و مرد گرفته تا رسماً ناتوانی شدن مرد از نظر جنسی یا نبودن او در کنار زن ) این حق زنه و انسانی و اخلاقیه که او به دنبال کسی باشه که این نیازهاشو برآورده کنه و یا اینکه در مهربانترین حالتش از مردش شاکی بشه و بخواد که جدا بشه . و در آخر با کمک دیگران یا با خواست خودش مرد متوجه میشه که باید برای زن و نیازهاش ارزش قایل بشه ، وقت بذاره و اونها رو جزیی از مشغولیتها و موضوعات زندگیش قرار بده و نه اینکه مثل میز و صندلی ای که می خره و یک گوشه می ذاره ، فقط گاهی چک کنه که آیا موجوده یا نه!ه
امروزه مشخص شده که روابط انسانی درست مثل موجودات زنده نیاز به رسیدگی و نگهداری و تعمیر و تصحیح دارن . این با شأن انسان که موجودی پویاست هم مطابق تره . شما نمی تونید به زنی یک بار بگید دوستت دارم و 25 سال ، بدون هیچ اثباتی یا بازآفرینی ای ، از او انتظار باور و تکیه بر عشق داشته باشید . نمی تونید از اون انتظار داشته باشید که هر 5 سال یک بار برحسب اتفاق از رابطه جنسی لذت ببره یا اصلاً هر 5 سال یک بار رابطه جنسی با کسی داشته باشه و اونم شما باشین و در هر شرایطی . عشق مثل انرژی باید بچرخه و اینطور نیست که یک نفر مثل ماده رادیواکتیو دائماً و بدون هیچ گرفتنی ، فقط از خودش تقدیم کنه و مایه بذاره . میشه اما طرف نابود میشه و این ظلم در حق یک نفره .ه
هرچی فکر کردم داستان یا اسطوره مشخصی در این زمینه یادم نیومد ! هرکس یادش اومد بیاد بگه !ه
این واژگان در بین بعضی از جوانان این نسل هم هنوز متأسفانه رایجه ! اونهایی که تحت تأثیر فرهنگ پوسیده و ستمگر و مردسالار بزرگ شدند و البته که لذت هم می برند از این فرهنگ ! یکی از روابط دوستی خود من به طرز واضحی سر همین موضوع به انتها رسید . اکثرشون هم به اصطلاح تحصیلکرده و دانشگاه رفته هستند . از همینجاست که می گم به نظر من دانشگاه یک موجود دوپا رو تبدیل به یک انسان نمی کنه ، اگر هم در این راستا کمک کنه ، اون دانشگاه مطمئناً دانشگاه بلاد اسلامی نیست !ه
شاید بهتر باشه اسم کتاب خانم اوته ارهارت را بگذاریم "زنان وفادار به آسمان می روند ، زنان بی وفا به همه چیز می رسند "!ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"A pessimist sees the difficulty in every opportunity; an optimist sees the opportunity in every difficulty."
- Sir Winston Churchill




پ.ن. کیانوش جان شخصیت روانی معلوم الحال خودش اومد اینجا اعلام وجود کرد و مستفیض شدیم ، دیگه لازم نیست خودتو زحمت بندازی ، نمونه خزعبلاتش رو برای من بفرستی :)))))ه

۱۳۸۴ آذر ۱۷, پنجشنبه

حرف های نگفته

در اینجا می تونید حرفهای نگفته ای رو از شاهدان بسیار عینی ماجرای سقوط سی 130 بخونید!ه

ببینم ، کسی هست که از هواپیما چیزی سرش بشه؟ هواپیمای نظامی جعبه سیاه نداره؟ یا این یکی نداشته ؟ یا اینکه مفت گفتن باز این مسؤولان نظام؟

سقوط سرور و سقوط هواپیما و سقوط اعصاب من


اولاً اینکه سرور این امیدان سقوط کرده بود و من پستی را که امروز فرستادم در واقع 3 یا 4 روز پیش نوشته بودم ، که درست وسط پست کردنش سرور سقوط کرد و من قطع شدم !ه

***

دوم اینکه اگه این هواپیما در بلاد متمدنه سقوط کرده بود ، تا حالا بابای وزیر دفاع را دود داده بودند!ه
تازه این گویندگان اخبار و راویان حکایات حکومت ملاها ، ملت را خر گیر آورده اند طبق معمول ! ساختمان شهرک توحید طبقات آخرش داره می سوزه ، و خود ساختمان سالم سالمه ، طرف میاد میگه "هواپیما به ساختمان برخورد کرده" ! بچه دوساله هم می فهمه که اگه هواپیما خورده بود به ساختمون ، ساختمان داغون می شد! اونم هرکولس سی 130 ! با اون عظمت !ه
نکته جالب توجه دیگه اینکه ، در فیلمهایی که تلویزیون خود این جنایتکارها پخش می شد ، از صحنه های حادثه ، به ازای هر مترمربع فضا 10 تا آدم بیکار و کنجکاو اونجا می پلکید ، 1 تا 2 نفر پلیس یا نیروی امداد ، و 50 تا پلیس ضد شورش ! من نمی فهمم توی کدوم کشور دنیا سر صحنه حادثه پلیس ضد شورش میاد؟

***

سوم در مورد فرمایشات خانم فرشته در وبلاگ کیانوش

سرکار خانم! شما اسم یک من رنگ و روغن مالیدن به صورت رو می گذارید سلیقه ، من و کیانوش هم می گذاریم بی جنبگی و بی فرهنگی ! چرا؟ چون لوازم آرایش برای زیبا تر جلوه دادن انسان در شرایطی است که برایش مهم است که زیبا تر جلوه کند ! و زمانی که یک خانمی حتی برای خرید تا سر کوچه هم که می رود ، آنقدر می مالد که کلاً قیافه اش عوض می شود، معنی اش این است که خانم یک جایش می خارد!!! وگرنه قیافه اصلی شما چه فرقی برای مسؤول صندوق مغازه یا رهگذر کوچه دارد؟

اصلاً برای جلب توجه و از روی خارش اعضاء هم که نباشد ، دست کم نشان دهنده عقده خودکم بینی خانم ، یا ضعف خانم در ترک عادت های منتقل شده از مادر محترمشان است! آنوقت به نظر شما این آدم ، با یک نفر که آنقدر کمالات معنوی برای عرضه دارد که نه احتیاج دارد و نه نگران ظواهرش است ، یکیست؟ خوب پس سرکار هم چندان عمق بصیرت ندارید به اعتقاد بنده!ه

مرتب و تمیز بودن ، خانم محترم ، با مالیدن و نقاشی کردن و گریم کردن ، زمین تا آسمان فرق دارد! ه

و در آخر ، مادام ، کافر همه را به کیش خود پندارد! معلومه که تو بساط جنابعالی حسادت زیاد پیدا میشه ، که اولیت انگی که به فکرت رسیده به کیانوش بزنی ، این بوده! خدمت شما عرض شود که زنانی مثل همسایه مذکور کیانوش ، ارزش به یاد سپردن هم ندارن چه برسه به حسادت کردن! کیانوش خیلی چیزهای ارزشمند تر از کل هیکل سرکار خانم مذکور داره که در مغز خیلی ها نمی گنجه! خیلی چیزهای ارزشمند تر و زیباتر از یک من ریمل و کرم پودر هست که برای خیلی ها ارزشمنده و تمام دارایی کیانوش در یک صورت خلاصه نمیشه!ه

«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

"Victory belongs to the most persevering."

- Napoleon Bonaparte

کیانوش پیش آگاه



و من هنوز درپی شغلم!ه

کیانوش جان همانطور که گفتی داره میشه انگار!ه

راستی اینکه وبلاگ من به نظرت آشنا میومده به نظر من آشناست!!!خود بنده یک بار یک هدیه به یک دوستی دادم و بعد سه ماه بعد که دستش دیدم شیء مذکور رو ، به خودم گفتم این عجب آشنا میزنه!! و بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم ازش پرسیدم ، اینو از دم خونه ما نخریدی؟؟!!ه

(قیافه اون دوست ما دیدنی بود!)

«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

در مورد نوشته وبلاگ آونگ خاطره در مورد مهران مدیری و طنزش ، بد نیست اینم من بگم
در لیست مغالطات ویکی پدیا ، که یک انسایکلوپدیای آنلاین هستش ، "تشبث به نوبودن" یکی از مغالطات برشمرده شده و مثالشم اینه که به مردم بلاد متمدنه ، هرچیزی رو که بگی جدیده ، یا اصطلاحاً "برند نیو" هستش بسیار موجه و قابل قبول و خوب جلوه می کنه! اما در مورد ممالک متحجره و بدبخت مثل ایران و کشورهای اسلامی ، برعکسه! هرچیزی رو که بگی مدتهاست که اینطوریه یا خیلی وقته همه می دونن یا سنته یا رسم قدیمیه ، خیلی راحت قبولش می کنن ، و با هرچیز جدیدی یا هرچیزی که تا حالا نبوده به شدت برخورد می کنند حتی اگر خیلی احمقانه باشه این برخورد یا اینکه اون پدیده جدید عبارت "وویگولنزج" باشه و فقط یک لفظ باشه ! و متأسفانه اکثر مخالفتهای احمقانه مردم ما با طنز مهران مدیری هم در همین حد سخیفه "لهجه بچه ها رو عوض کرده ! بد آموزی داره !" ، گویا بچه این خانم تنها چیزیش که قابل بحث بوده لهجه اش بوده ، که وقتی در خطر قرار گرفته ، خانم احساس خطر کرده!!ه

««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

راستی جالبه یک چیزی هم بگم که به نوشته خانم وحدتی هم بی ربط نیست.ه
معیار سوددهی و زیاندهی رابطه از نظر مامان من (برای دختر) امضای دفتر ازدواجه!ه
شما اگر با مردی دوست باشید ، حتی اگه طرف را تا آخرین قرون پولش تلکه کنید ، با شما در خصوص و جمع مثل پرنسس رفتار کنه، بسیار زیبا و خوش تیپ و جنتلمن و همه چیز تمام باشه و شما مادرفولادزره باشید، مثل نوکر گوش به فرمان اوامرتون باشه ،درسکس هم درنقش آپولوی شما باشه و همش درخدمت لذت شما و غیره و غیره ، فقط بخاطر اینکه باهاش ازدواج نکردین ، در این رابطه ، اون در حال سوءاستفاده از شما و سود بردنه ، و شما مطلقاً در حال مورد استفاده قرار گرفتن و ضررکردن هستین!!!ه

در عوض جهنمی ترین زندگی مزدوج کاملاً عادلانه و سودمنده!!!ه

من میمیرم واسه رابطه مضر!!!ه

تازه مامان من از جمله مامان های گشاده فکره! فقط معیار سنجش سودخالصش ضایعه!ه

فعلاً که معتقده که من در حال باختن زندگیم هستم! بالاخره توی یک خانواده با اینهمه برنده ، یکی هم محض خنده باید ببازه دیگه نه؟

«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Defer not till tomorrow to be wise, tomorrow's sun to thee may never rise."
- William Congreve

۱۳۸۴ آذر ۱, سه‌شنبه

یک لحظه از وقتتان را به هویت ایرانی بدهید!ه

به اینجا برید و نامه انگلیسی مذکور رو به آدرس داده شده برای یونسکو بفرستید! نسخه فارسیش هم هست ، در همون صفحه لینک داده شده !ه
برای خواندن متن آقای معروفی هم که به لینک تیتر برید!ه
تویی که خودتو انسان می دونی ، این 5 دقیقه رو به کشورت ، فرهنگ پدرانت ، هویتت و مردمت مدیونی !ه
از ایرانی بودن من و تو فقط همین پاسارگاد مونده هموطن! بیا حفظش کنیم !ه

۱۳۸۴ آبان ۳۰, دوشنبه

اگر دردم یکی بودی چه بودی ...ه

داداش آرش
دلت خوشه ها ! اگر مرا پارتی بودی ، الان حال و اضاع دگر داشتمی !ه
بابا پارتیم کجا بود؟
ما مردمان صادق و پاک و با وجدان و با اخلاق و خلاصه کمابیش انسانی هستیم خانوادگی! خودت بگو با این خصوصیات ، میشه توی این مملکت ، به جایی بالاتر از بقال سرکوچه وصل بود ؟ تازه اونم چون اون بنده خدا هم بویی از انسانیت برده!ه
تازه من یک بدشانسی بزرگ دیگه هم آوردم ، اونم اینه که در خانواده ما همه از یک کنار دکتر و دبیر هستند و فقط یک مهندس داریم اونم مهندس مکانیک! (هرکارش بکنی به کامپیوتر مربوط نمیشه ! زور نزن!) ه
خودم هم که نه سروزبون دارم نه چندان برورو و نه تیپ و هیکل ، که بخوام شخصاً اقدام به پارتی تورزنی کنم ! (البته داشتم هم آدمش نبودم! کیانوش می دونه ! ) ه
خلاصه قصه من و شغل ، یک قصه طولانیه!ه
*******
کیانوش جان
اوضاع محیط کاری از وقتی من یادم یاد برای خانمها افتضاح بوده ! کم پیدا می شن مردانی که بتونن زنی رو که از اونا بهتر کار می کنه با انواع حربه های قانونی و شرعی که من و تو می دونیم و در این مملکت رایجه ، از صحنه رقابت حذف کنن ، و این کار رو نکنن و سختی رقابت سالم و منصفانه رو بجون بخرن!ه
مهمتر از اون مردی رو من تا به این لحظه ندیدم که حتی به زبان ، به سر بودن زنی بر خودش اعتراف کنه ! ه
حالا انواع و اقسام دیدهای قشنگ در مورد کارمندان زن و کارایی بانوان در شرکتها بماند !ه
مرد بودن و انسان موندن ، به همون اندازه زن بودن و زیربار نبودن و موفق بودن ، در این مملکت سخته!ه
******
شنیدم آقای ایگورایوانف روسی ، اومده اینجا با اینا صحبت کرده ، بعد که دیده با بد گاو هایی طرفه ، با عصبانیت و قاط زدگی فراوان رفته به اسرائیل !ه
جرج بوش : ولادی جان! من که بهت گفتم جیــــــــــــــــــــــــــــــــگـر!(با لحن بابای شیرفرهاد بخوانید!) ه
««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"It is never too late to be what you might have been."
- George Eliot

۱۳۸۴ آبان ۲۵, چهارشنبه

شما زن هستید؟

سلام به کیانوش و آرش عزیز
کیانوش جان با تشکرغیرمستقیم از تعریف غیر مستقیمت ، عرض کنم خدمتت که نه عزیز! هنوز کار نیافتم! خودم هم حسابی خسته شدم از این بروبیا ها و سین جیم ها ! تازه همه اینها یک طرف ، ضدحالهای هرازگاهی ای که می خورم یه طرف!ه
مثلاً : توی آگهی نوشته "متخصص فنی شبکه" ، زنگ می زنی ، خانم منشی به لحنی که از صد تا فحش بدتره بهت می گه "اون آگهی مال آقایونه!" !! عبارت پس زمینه لحن و جمله اش هم اینه که "خیلی واضحه که این آگهی برای استخدام آقایونه ! متخصص فنی که خانم نمیشه ! خانمها که تخصص فنی نمی تونن داشته باشن ! شما خانم هستین؟"ه
یا مثلاً : برای یک آگهی از طرف یک شرکت فرانسوی رزومه می فرستی . توی آگهی نوشته برای "آی-تی اسیستنت"* ، برای توضیح شغل هم چند نوشته که همشون با عبارت "فامیلیار**" شروع میشه! که تا اونجایی که من می دونم معنیش میشه "آشنا" . بعد باهات تماس مس گیرن ، می ری مصاحبه حضوری ، اینم یعنی بالاخره یک جایی از رزومه ات مناسب بوده دیگه . بعدش می ری اونجا یه فقره امتحان ام-سی-اس-ئی*** میای بیرون! طرف شروع می کنه برات کیس-استادی**** طراحی کردن و ریز عملیات رو ازت پرسیدن! هرچی هم بهش یاد آوری می کنی که آخرین باری که با این جزئیات در تماس بودی 2 سال پیش بوده و دیگه الان یادت نیست ، توی گوش طرف نمیره!ه
یکی دیگه هم دیگه نوبر بود ! محل دفتر چقدر وحشتناک و تنگ و تاریک و مثل فیلمهای ترسناک بود بماند ، خود آدمهاش هم آدم رو یاد این فیلمهای دوره جنگ سرد می انداختن! خدا رو شکر که اون رفیق شفیق ما باهامون بود ، وگرنه من که سکته زده بودم! ه
یکی دیگه مارو صدا زد مصاحبه که ازمون در بیاره قصد ازدواج داریم یا نه ! چون لابد عکس رزومه رو پسندیده بوده!!!!ه
خلاصه عزیز جونا ، چه حالی برای آدم می مونه ؟
همینه دیگه ! غر(شایدم قر) زدن بسه !ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

* IT assistant
** Familliar
*** MCSE
**** Case Study
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<

"Adventure is worthwhile in itself."
- Amelia Earhart

۱۳۸۴ آبان ۱۶, دوشنبه

قانون اساسی و تقیه شیعه

وقتی رئیس جمهور سابق یک مملکت در کمال وقاحت و پررویی ، راست راست رودروی مردم یک کشور ، از قانون اساسی خود آن کشور حرف می زند و دروغ می گوید و قانون را برعکس می گوید و به اصطلاح" اسلام ناب محدمدی " ، تقیه می کند و می گوید :"ماهیچ رسالتی نداریم که همه دنیا را مسلمان کنیم و یا اسلام را در همه دنیا گسترش دهیم ." ه
درحالیکه اصل اول قانون اساسی ، که نسخه چاپ شده اش هم هست ، و در آوردن دروغ آقای "سیدخندان" از آب خوردن هم ساده تر است ، می گوید " نظام جمهوری موظف است که برای گسترش اسلام در تمام دنیا تلاش کند و اسلام ناب محمدی را در جهان گشترش دهد و از همه مسلمانان مظلوم دنیا دفاع کند. " ه
بروید بخوانید! و برای مردمان ممالک متمدن هم این اصل را ترجمه کنید ! البته اگر بقیه اش را هم ترجمه کنید ، خدا خیرتان بدهد ، اما اگر حالش را ندارید همین یک اصل را ترجمه کنید ، قربان دستتان ! ه
خلاصه وقتی وقاحت این چنین از حد می گذرد ، از کار مملکت انتظار دارید که به کدام سمت برود و بقیه چه کاره بشوند در مملکت و حرفشان چقدر قابل اطمینان باشد! ه
از نمونه های دیگر دروغگویی نظام تا این حد وقیحانه ، خبرها و تحلیلهای صداوسیمای جفنگشان است . تا بحال حتماً شنیده اید که یک خبری را ( حالا راست یا دروغ ، کامل یا ناقصش بماند ) مجری می خواند و پشت سرش می گوید " به گفته کارشناسان ..." ، یا " کارشناسان معتقدند ..." و ادامه اش هم اظهار نظری در مورد خبر ! سؤالی که به مغز هر انسان نیمچه خردمندی متبادر می شود این است که این "کارشناسان" چه کسانی هستند ؟ اهل کجا هستند ؟ چند کلاس سواد دارند ؟ اصلاً چه کاره اند که نظر داده اند؟ و از این دست! وگرنه اگر قرار به نقل قول باشد که من هم می توانم یک خروار مزخرفات را از قول قمرخانم یا اکبرآقا قصاب نقل کنم و بگویم"بقول ظریفی ..." یا "کارشناسان گفته اند ..." ! ه
لابد ملت خرن دیگه! ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

"Some people walk in the rain, others just get wet."
- Roger Miller

۱۳۸۴ آبان ۱۳, جمعه

اگر به تو محتاج نباشم ...

توی این چند روز داشتم دنبال کار می گشتم و هی رزومه می فرستادم و هی می رفتم مصاحبه ، برای همین فرصتی نمی شد که مطلبی بنویسم . شرمنده ! ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««
دیشب با یکی از دوستان گود و گرمابه رفتیم سینما . فکرش را بکنید شب عید فطر که مگس در خیابان پر نمی زد ما رفتیم سینما .ه
تهران شده بود مثل روزهای عید نوروز! هوا تمیز و ملس ، نم نم بارونی زده ، در هر خیابونی هر نیم ساعتی یک ماشین رد میشه و آلودگی صوتی ای وجود نداره ! سکوت و خلوت و هوای تمیز! (تهرانیها می دونند من چی می گم!) ه
رفتیم فیلم "کافه ترانزیت " . عجب فیلمی ساخته بود این کامبوزیا پرتوی ، بعد از اینهمه مدت برای بچه ها فیلم درست کردن! ه
این فیلم تازه اکران شده ، و به تمام داخل ایرانیها توصیه می کنم برن و این فیلم رو ببینن ، به ویژه علاقه مندان و فعالان حقوق زن و حقوق بشر!ه
داستان فیلم ، داستان زنی بیوه است (درابتدای فیلم بیوه می شود ) ، که از شوهرش فقط یک خانه و یک کافه بین راه برایش مانده ، که محل کار شوهرش بوده ، و بعد از مرگش بسته شده ! محل داستان ، به گمانم نزدیک مرز ترکیه است در آذربایجان . البته خود زن از بومی های آنجا نیست و گویا اهل شمال است ، که بخواست سرنوشت با شوهرش آشنا شده و بخاطر ازدواج با او کسانش را ول کرده و به اینجا آمده !ه
در محل داستان ، گویا رسم است که وقتی یک برادر مرد ، زن و بچه اش سپرده می شود دست برادرش و در واقع زن بیوه باید با بردار شوهرش ازدواج کند ! درست مثل اموال که به ارث می رسند ، زن و بچه هم به ارث می رسد!!!! اما قهرمان داستان ما ، ریحان خانم ، به برادر شوهرش به چشم برادر که نگاه می کند هیچ ، بعد از مرگ شوهرش هم اصلاً دلش نمی خواهد به مرد دیگری غیر از او فکر کند ! برای همین زیر بار ازدواج با برادر شوهر ( که نقشش را پرویز پرستویی بازی می کند ) نمی رود . و برای اینکه خرجی اش را هم از او نگیرد ، تصمیم می گیرد که کافه شوهر مرحومش را دوباره راه بیندازد و خودش آن را بگرداند . ه
این کار را می کند و چون غذاهایش باسلیقه ای زنانه و بسیار خوشمزه و با کیفیت پخته می شوند و تازه سلیقه مشتری هم در پخت آنها بسیار لحاظ می شود ، بسیار سریع کارش می گیرد ، طوری که کار و بار کافه برادر شوهرش که کمی پایینتر از کافه اوست ، کساد می شود ! ه
چنان که واضح و مبرهن است ، مرد ایرانی جماعت که نمی تواند تحمل کند که وارد رقابت با زن جماعت بشود و تازه عقب هم بماند! مخصوصاً زنی که بهتر است محتاج نگه داشته شود تا به سمت او بیاید و خودش را در اختیار او بگذارد ، چون اگر به او محتاج نباشد که مغز خر که نخرده ، عمری به او نگاه هم بکند ، یعنی اصلاً ارزش نگاه کردن ندارد! مرد 50 ساله زن دار بی فرهنگ سیگاری چه نکته مثبتی برای یک زن دارد؟ غیر از پول و حمایت فیزیکی ، چه می تواند به زن بدهد ؟
خلاصه ، آن برادر شوهر تمام تلاشش را می کند تا کسب ریحان بخوابد . از مراجعه به روحانی مغز خشکیده محل ، تا پاپوش دوختن و شکایت در دادگاه بیداد جمهوری اسلامی ، و طی ماجراهایی آخر سر موفق هم می شود. در کافه ریحان پلمب می شود! ه
اما ریحان کم نمی آورد ، و در انتهای فیلم می بینیم که با سالن کارش می رود به کافه بغلی کافه برادر شوهر موذی ، و از صاحب کافه می خواهد که استخدامش کند ، و وقتی صاحب کافه می گوید که در آمد آنچنانی ندارد که آشپز بگیرد ، از او می خواهد که کافه را به او و سالن کارش اجاره بدهد ! ه
یعنی یک مبارزه تازه و اینبار سخت تر و در عین حال راحت تر ! چون دیگر برادر شوهر نمی تواند روی کافه ادعایی داشته باشد!ه
خراشی که بعد از فیلم عروس آتش ، در اثر شکست ناشی از بی عرضگی احلام خانم و جناب دکترش بر دلم مانده بود ، با دیدن هوش و ذکاوت ریحان التیام گرفت ! ه
زنی که طغیان می کند ، حتماً یک چیزی درک کرده و فهمیده که زیر بار نمی رود ، پس یک حداقلی از هوش را دارد ، نشان دادن زنانی که طغیان می کنند ، اما با بلاهت محض نه تنها خودشان موفق نمی شوند ، بلکه هم داستانهای خودشان را هم به نابودی می کشند، خیلی با واقعیت جور نیست ! تازه بیشتر باعث میل زنان ترسو به احمق و حقیر ماندن می شود! که این خودش یک هدف مطلوب پدرسالارانه و مردسالارانه است ! در واقع سازنده چنین فیلمی ، گرگ در لباس میش است! ه
ریحان در عین حال که هوشمندانه کار خودش را می کند ، دادوقال و سروصداس اضافی و تصنعی که باعث شکستش بشود هم راه نمی اندازد . نهایت اراده ، شجاعت و هوشش هم در انتهای فیلم باز دیده می شود ! تازه در این میان به بینوایان دیگری هم کمک می کند! ه
چیزی که در این میان جالب است ، عکس العمل جاری ریحان است که در واقع دختر عموی شوهرش است ، که خودش به دستور مادر شوهرش به خواستگاری ریحان می رود برای شوهرش ! او به ریحان می گوید " اون تابحال به من کمتر از دختر عمو نگفته بود ، چرا میندازیش به جون من ، بیا ازدواج کن برو سر خونه و زندگیت دیگه ! " !ه
این زن در این فرهنگ بدنیا آمده و بزرگ شده و از هویت زنانه اش ( و چه بسا انسانی اش ) هم مسخ شده ! هیچ نوع احساس مالکیت و تمامیت خواهی در مورد مردش اعمال نمی کند و گویا چنین احساسی ندارد ، و تازه اگر هم داشته باشد مثل یک فکر گناه آلود که باید در پستوی دل نگهش داشت ، آن را در خود خاموش می کند! او خودش هم خودش را در حد یک کالا می داند ، و به ریحان هم می گوید که بعد از یک برادر ، زن بیوه اش مال برادرش می شود! ه
اصولاً این مفهوم " مال کسی شدن " و " تعلق " حسی است که در علوم انسانی آن را همیشه حسی " در خود شخص " می دانند نه در بیرون و" نسبت به شخص " ! من هستم که خودم را متعلق به کسی یا چیزی یا جایی می دانم و این حق فقط برای من است و نه برای کسی ، که من را متعلق به خودش یا جایی بداند! من اول متعلق به خودم هستم ، و بعد خودم این تعلق را به کسی یا چیزی یا جایی که دلم بخواهد تفویض می کنم ، آنهم نه بصورت بلاعزل و به حالت وفادارانه احمقانه ! بلکه تا زمانی که شرایطی که من را به این تفویض راضی کرده است ، باقی باشد! تصور و باور یکباره و غیرقابل تجدید نظر بودن اینگونه تصمیمها واقعاً احمقانه و سخیفانه و پایمال کردن اصل اختیار و خرد بشر است و همچنین پامال کردن حقوق و کرامت او! ه
جالب این است که این باور بدوی و احمقانه و سخیفانه و بی شعورانه ، در هنر و صنعت قشرمثلاً با فرهنگ و پیشرفته ما نیز دیده می شود ! چند بار تابحال در موسیقی ایرانی ( اصیل و پاپ ) شنیده اید که ترانه خوان می گوید " تو مال منی " ؟ یا "بیوفا ، دیگه پیشم نموندی یا دوستم نداری " ؟
اصلاً معنی واقعی این کلمه وفا ، که حالا شده ابزار سرکوب خرد انسانی ، چیه ؟
باشه دفعه بعد... ه
««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"The man who views the world at 50 the same as he did at 20 has wasted 30 years of his life."
- Muhammad Ali

۱۳۸۴ آبان ۵, پنجشنبه

دادگاه همیشگی؟

در ماه رمضان چگالی سریالهای درپیت و خزعبل صداوسیمای ولایت فقیه چند برابر می شود . ه
در یکی از این سریالها که یک بار بطور عبوری صحنه هایی از آن را دیدم ، به نام او یک فرشته بود ، در یک صحنه ، یک آخوند دارد با یک مرد معمولی ( کت و شلواری ) صحبت می کند . به او می گوید : ه
آ : حالا که زنت هم رفته ، مادرت هم مرده ، صلاح نیست که این زن در خانه تو بماند. ه
م : ما تنها نیستیم حاج آقا ! بچه ها همیشه با ما هستن! ه
آ : من نگران تو نیستم ، نگران حرف مردم ! ه
م : حرف مردم چه اهیتی داره ؟ ه
آ : مؤمن نباید خودش را در مظان اتهام قرار بده ! ه
...
به این جمله آخر دقت کنید ! ه
مزخرفترین جمله و دلیلی هست که به عمرم شنیدم ! معنی عملیش ، که اگه یه خرده حواست پرت باشه دستگیرت نمیشه و میوفتی تو هچلش ، اینه که شمای نوعی باید 24 ساعته ، چشمت به دهن مردم باشه ، که چی می گن و چه تهمتی می زنن ، تا شما با بهم زدن آرامش خودت و نظم زندگیت ، خودتو از مظان اتهام آن جنابان در بیاری !ه
در دهن مردم رو هم که نمیشه بست ! خصوصاً اگه از نوع مرد و زن مسلمان باشند ، که کاری ندارن غیر از 17 رکعت نماز و فضولی در کار هر بدبختی که دستشون برسه ، به اسم خزعبلاتی از قبیل امر به معروف و نهی از منکر یا حفظ دین اسلام !ه
به هیچ عنوان هم مغز خرابش در هیچ مورد و شرایطی به سمت دلیل خوب و پاک بودن طرف نمیره ! ه
وقتی مرد مسلمان همسایه داره زن بیچاره اش رو کتک می زنه و سروصدای زن بیچاره تا ته کوچه میره ، هیچ مسلمان معتقدی (!) به روی مبارک همی نمیاره ، همه کرولال میشن! ه
جزو مزخرفترین دلایلی است که ادیان برای بازداشتن کسی از کاری یا دعوت اون به کاری ، آوردن ! ه
این دین مزخرف همش چشمش به ظاهر و روکاره ! همش دنبال اینه که حفظ ظاهر کنه و خودشو بزک کنه ! گوربابای داخلش که از زور فساد ممکنه در حال نابود شدن باشه ! هرچی دین مسیح از این نظر باحاله و هی میگه درونت رو درست کن ، به خودت بپرداز ، نیت پاک داشته باش ، یا دین عزیز زرتشت خودمون که از این نظر چاکرشم ، که میگه "پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک " ، این دین اسلام باالفطره فاسده ! همش به فرومایه ترین و پست ترین شکل ممکن ، میگه مهم نیست که ته دلت چشمت دنبال ماتحت زن هرچی عنصر اناثه ، مهم نیست که اون عنصر اناث دختر خودته ، مهم نیست که هرشب زن بیچاره تو بزور به برآوردن خواهشت مجبور می کنی ، مهم نیست که پول سفر حجت از نزول خوری اسلامی در اومده ، مهم نیست که ته دلت ، دلت می خواد هر شب با یه نفر بخوابی ، واسه همینم هی میری صیغه می شی ، هیچ مهم نیست ! ه
هر روز برو مسجد ، جانماز آب بکش ، به هر مناسبتی های های زار بزن ( البته به یاد هیکل بیقواره زن خودت یا به یاد طلاهای زن همسایه که تو نداری ) ، هی شله بپز ، هی زکات بده ، هی سهم سید گدا و سادات دزد بده ، هی در حالی که ته کوچه یه خانواده نون شب نداره ، شما برو حج واجب و عمره و عشقی و تجاری ! ه
هی دم در رفتی انگشتتو بذار گوشه لبت ! هی نماز شب سق بزن ! هی بچه 4 ساله بیچاره تو که باید در اون سن بدوه و بازی کنه و شاد باشه ، مجبور کن که اصوات کج و کوله ای رو که نمیفهمه ، مثل گوسفند حفظ کنه و تکرار کنه ! ه
من و یکی از دوستان قدیمم چند سال پیش داشتیم توی اتوبان با ماشین می رفتیم ، خیلی آروم می رفتیم چون داشتیم با هم سر موضوع مهمی صحبت می کردیم . یهو یه ماشین گشت نیروی انتظامی بهمون گیر داد و گفت بزن کنار ! ه
دوست من به من گفت تو بشین تو ماشین ! چون اینا وقیحن ، ممکنه نامربوط بگن ! نمی خوام تو بشنوی !ه
رفت باهاشون صحبت کرد ، بعد که برگشت حالش منقلب بود! ه
حدس بزنین طرف چی بهش گفته بود !ه
بهش گفته بود " برو یه خونه ای جایی ترتیبشو بده دیگه ، تو خیابون باهاش نگرد ! " ه


«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

"Those who wish to appear wise among fools, among the wise seem foolish. "
- Marcus Fabius Quintilianus

۱۳۸۴ آبان ۳, سه‌شنبه

خدا جایگزین خلأ

آرش عزیز
با نظر شما ، شخصاً موافقم ! مثال عامیانه اش همان " اون جوجو را ببین !" و گاز زدن کل بستنی بچه معصوم است! :)))) ه

با نظر بانو کیانوش هم بطور دقیق به همین شکلی که گفتند موافقم ! یعنی داشتن خدا یک نیاز روحی است ! فقط وفقط روحی ! نه فلسفی ، نه علمی ، نه اخلاقی ، نه قانونی ، نه هیچ چیز دیگری ! انسان کمبود انگیزه و امید و انرژی و ارزش و دلیل خودش را ، که نتیجه مستقیم عدم علاقه به خود و ارزش قایل شدن برای خودش است ( عدم کرامت و عزت نفس ) ، با متوصل شدن به یک عامل خارجی ، که اسمش را می گذارد خدا ، جبران می کند! ه

»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»


"Success is the ability to go from one failure to another with no loss of enthusiasm."

- Sir Winston Churchill

۱۳۸۴ آبان ۱, یکشنبه

خدا

آیا انسان به داشتن خدا نیاز دارد ؟
منظورم مرحله قبل از بحث بر سر اثبات وجود خداست ! یعنی آیا اصلاً لزومی دارد دنبال این باشیم که وجود خدا را اثبات یا رد کنیم ؟
««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


" The greatest lesson in life is to know that even fools are right sometimes. "
- Sir Winston Churchill

۱۳۸۴ مهر ۳۰, شنبه

اندر مزایای دریدگی

:))) ه
یکی از مزایای بقول این دوست خیر ( کسی که کارهای عام المنفعه انجام می دهد ! ) ، دریدگی و پتیارگی این است که باعث دریدگی یک جای امثال ایشان می شود و اقلاً یک کمی با ارباب رجوعهای اجباریشان احساس هم دردی و همزاد پنداری می کنند ! ه
ببخشید ، پای من رفت روی کجا ؟ چرا داد و هوارت رفت هوا داداش ؟ :))))))))))))))) ه
ظاهراً کلیه عناصر اناث خاندان این حضرت آقا لال تشریف دارند ! تا حالا زنی که حرف بزند ندیده ، لذا داغ فرموده !! ه
اما در یک جهت با هم هم عقیده هستیم و من دست ایشان را در همین جهت می فشارم . آن هم این است که هر دو بر این باوریم که بچه حزب الهی ها ( بقول ایشان ، از دید من بدبختهای بالفطره ) بجز پرداختن به امورات زیر شکم ، کار دیگری انجام نمی دهند و اصولاً جنم انجامش را ندارند! در همین راستا ، برای عمل به توصیه شما در مورد بچه هایم ، فکر می کنم فقط کافیست که نگذارم مسخ دین بشوند ! به ویژه از نوع اسلام ! ه
در مورد هم جنس باز شدن هم ، با عرض معذرت ، اتفاقاً ترجیح می دم ، اگه می خواد بده ، بخواطر خواست دل خودش بده ، مرد و مردونه پای سقوط اخلاقی خودش بایسته ، نه اینکه منافع زیر شکم خودش رو به فرمایشات خدا و پیغمبر آویزون کنه ! ترجیح می دم فرزندم کثافت باشه تا اینکه پست و فرومایه باشه! ه
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
کیانوش جان
وقتی مسؤولیت کارهای انسان رو از دوش خرد خودش بردارند و بیندازند به گردن چهار تا کاغذ پاره و یه لشگر مرده ، بهتر از این از آب در نمیاد ! به عبارتی ، هر کاری از طرف بر میاد دیگه ! اجرشم با آقا امام زمان ! :)))))) ه
تازه این بدبخت که حتی به نظرم مذهبی هم نباشه ! چیزی نیست جز یک گلوله عقده و سرخودگی ! ه
ولش بابا ! ه
خودت چطوری ؟ ه
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
در سایت رسمی سازمان بورس ، در قسمت مشخصات شرکتها ، جلوی نام شرکت سرمایه گذاری مسکن ، 10 تا شماره تلفن نوشته شده که ، رسماً هیچ کدومشون شماره این شرکت که نیست هیچ ، بلکه شماره منازل یک سری انسان بیگناه مثل ماست که روزی 50 بار ملتی که با این سازمان فوق الذکر کار دارن ، بهشون زنگ می زنن ! 10 تا منزل ! حتی یکیشون هم اقلاً شرکت هم نیست ! ه بورس میگه به من ربطی نداره ! 118 شماره همچین شرکتی رو نداره !!! ه
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
"As long as you're going to be thinking anyway, THINK BIG."

- Donald Trump

۱۳۸۴ مهر ۲۵, دوشنبه

عقل سلیم ؟ ه

جناب رضا
بنده هرچی پستم رو خوندم ، هیچ جایی اثری از استدلال به گفته های کسی ندیدم ! گمونم دلیل متبادر شدن این برداشت به ذهن شما مثل قدیمیه " چوب را که برمی دارند ، گربه دزده ..." باشه! خودتون مثل اینکه بیشتر با ملاها سروکار دارید!! ه
بعد از آن ، پس از نظر شما حکومت فعلی ما ، زیاد هم اسلامی نیست نه ؟ ما که می دانستیم و اصلاً به اسلام که هیچ به هیچ دین مزخرف دیگری هم اعتقاد نداریم ، اما خوش بحال مسلمانهایی که فکر می کنند در مملکت اسلامی زندگی می کنند و به آن هم می نازند!
در این مملکت به اسم اسلام ، با وعده حوری و قلمان ، ملت را وادار به عملیات انتحاری می کنند ! طرف در این دنیا آنقدر آشغال کله بوده که حتی " خانمهای مهربان " هم حاضر نمی شدند به درد زیر دلش برسند ، که رفته سراغ موجوداتی که از خود حتی اختیار ندارند که رویش تف بیندازند! ه
و اما در مورد عقل شما ، که در کمال خودپسندی ( یا شایدم یکی بهتون گفته باورتون شده ! ) اسمش را گذاشته اید عقل سلیم ... ه
ایشان برای خودشان و عمه شان ایر اد فرمودند ، بجز انسانهایی که شالوده شخصیتشان با بده و بستان ، حسابگری و فرصت طلبی تنیده شده هم انسانهایی از نوع دیگر وجود دارند که بدون حتی لحظه ای محاسبه پاداش از بیرون ، بخاطر عشق عمیقشان به نیکی و پاکی و حقیقت ، کار نیک انجام می دهند . ه
اگر شما اسم آن نوع از عقل را می گذارید " عقل سلیم " من اسمش را می گذارم " چرتکه حاجی بازاری " ! ه
استدلال شما برای اثبات لزوم پاداش و جزا به ضعف استدلال یک بچه دبستانی است ! ببینم ، پدر هیتلر کتاب مقدس برایش نخوانده بود یا برایش هیچ وقت جایزه نخریده بود ؟ یا اصولاً مشکل جنایتکار جهانی شدن هیتلر این بود که هیچ کس هیچ وقت در عمرش برای کار خوبش از او تشکر نکرده بود ؟ یا مثلاً قاتلین و جنایکاران در سرتاسر دنیا هر روز تشویق می شوند یا اصلاً مجازات نمی شوند که اینهمه کار غیر نیک می کنند ؟ یا سیستم قضایی دنیا تعطیل شده و ما خبر نداریم ؟ مرد حسابی ، با اینهمه زندان و مجازاتهای کوچک و بزرگ ، هیچ دقت کردی چرا هنوز جرم و جنایت هست ؟ نکردی دیگه ! وگرنه به عقل بچه دوساله هم می رسد! واضح است که مشکل مجرمین عدم وجود مجازات نیست و هیچ مجازاتی جلوی کسی را که دوست دارد جرم انجام دهد یا انجام جرم را بر چیز دیگری ( مثلاً گرسنگی ) ترجیح می دهد ، نمی گیرد ! و چیزی هم که جلوی انجام جنایت توسط بقیه آدمها را می گیرد یا گرفته است این بوده است که به دلیل خواست شخصی خودشان ، نه دوست داشته اند جرم انجام دهند و نه در سلسله مراتب باید و نباید خودشان و نه دینشان یا زور همسایه شان ، جرمی را بر کار دیگری ترجیح داده اند! شاید هم نتوانسته اند جرم انجام دهند ! جنمش را نداشته اند ! اما مطمئناً دلشان از دیدن مجازات ها نلرزیده !!! ه
و اما در مورد بچه من ، دقیقاً بقول شما برایش به به و چه چه می کنم ! و به شما هم توصیه می کنم همین کار را بکنید! وگرنه فردا بچه شما سر از القاعده در می آورد ! مرد حسابی من سر انسان بودن با بچه ام معامله کنم و بعد از او انتظار داشته باشم که با تمام وجودش عاشق انسانیت باشد ؟ و انسانیتش را به زیر شکم و جیب و شهرت و غیره نفروشد ؟ خدا به بچه های امثال شما رحم کند ! همش باید در زندگی در حال دودوتا چهارتا و محاسبه سود و زیان باشند ! واسه همین است که امثال شما فکر می کنند که اگر مردم را با بهشت و جهنم اسکل نکنند ، سنگ روی سنگ بند نمی شود ، و اصلاً در مخیله شان هم نمی گنجد که آدم بتواند در عین بی دینی ، وسط بیابان هم کار نیک انجام دهد ! مخیله شما نمی کشد ، مشکل من نیست! خدا مغزتان را وسیع گرداناد! ه
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
کیانوش جان
چه کار خوبی کردی که کامتهایت را غیرفعال کردی ! بعضی ها جنبه شنیده شدن و آدم حساب شدن ندارند ! به مادر و زنشان نمی توانند چرت و پرت بگویند ، میایند در دنیای مجازی خودشان را خالی می کنند ! پیشنهاد می کنم به آن ناناز نویسنده کامنتی که برای من اینجا گذاشتی ، آدرس یک گاراژی چیزی را بدهیم برود یک خرده فحش آبکشیده تمیز فابریک صفر بخورد ، تا هم از نانازی بدر بیاید و مرد ( یا زن ) بالغی بشود و هم معنی عبارات خودش را بهتر درک کند و بفهمد که فحاشی یعنی چه ! ه
راستی خسته نباشی ! چه هفته سخت و پر کاری ! هنوز خوب انرژی داری ها ! من که در این خراب آباد ، سر 25 سالگی احساس می کنم که آخر خطم ! ه
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

"The important thing is not to stop questioning." ه
-Albert Einstein

۱۳۸۴ مهر ۱۷, یکشنبه

معامله در اخلاق

آیا رعایت اصول اخلاقی بخاطر پاداش دنیای دیگر یا ترس از مجازات در اصل یک جور معامله نیست؟ آیا در اصل اینطور نیست که شما بدون اینکه چیزی را در خود عوض کرده باشید ، فقط بخاطر چشمداشت چیز دیگر ، تفاوتها را شبیه سازی می کنید؟ مثل این نمی ماند که شما را خریده باشند؟ ه
من برای همین از اخلاق دینی متنفرم ! چون خالص نیست ! انسان والا دروغ نمی گوید ، چون آن را دوست ندارد و شایسته عزت و کرامتش نمی داند. چون آن را انکار حقیقت می داند. نه اینکه چون اگر بگوید در بهشت به او حوری یا قلمان نمی دهند! چنین انسانی در واقع پست است اگرچه کمال را شبیه سازی کرده است! ه
من دروغ نمی گویم چون توان حمل و نشر حقیقت را دارم ! چون من ارزشم در حد همجواری با حقیقت است نه خودپروری ! ه

۱۳۸۴ مهر ۱۶, شنبه

اخلاق

بدون اعتقاد به وجود زندگی بعد از مرگ ، نمیشه اخلاق تعریف کرد ؟
من کمک می کنم ، چون دوست دارم کمک کنم ! شما چطور؟

۱۳۸۴ مهر ۱۲, سه‌شنبه

terms of use

در این وبلاگ فقط سؤال مطرح می کنم فعلاً.ه
بعد ها شاید نظرات خودم رو هم گفتم.ه
فقط برای اینکه یادمون باشه که کسانی هم هستند که به چیزهایی از این قبیل فکر میکنند.ه
من فکر می کنم ، پس من هستم!ه