۱۳۸۷ فروردین ۶, سه‌شنبه

دیوکسین ها (Dioxins)


توی محصولات موزارلای ایتالیا سم خطرناکی از خانواده دیوکسین ها پیدا شده! خبرش رو توی سایت AOL می تونین بخونین! عجالتاً پنیر موزارلای وارداتی نخورین تا ببینیم نتیجه چی میشه!
بعضی از این رستورانهای آلامد پیتزا با پنیر موزارلا میدن ، بهتره فعلاً نخورین ! درسته که اینجا ایرانه و احتمالاً طرف خالی می بنده و اصلاً در پیتزاش پنیر موزارلا اصلاً نداره و همینطوری برای مشتری جمع کردن زده ، اما یه وقت شانس شما یکیشون با وجدان و با شرف از آب در میاد و شما مسموم میشین!
ضمناً دیوکسین ها مثل سیانید ها نیستن که درجا نفله کنن آدمو! از اون دسته سموم هستن که اگر مصرفشون کنین بعد از 10 سال که در بدن می مونن ، یهو یه روز می ترکین ! برای همین اگه صاحب فست فود برگشت گفت "آقا ما داریم هر روز اینو می دیم به خورد مردم هیج کسم هنوز نمرده" ، بدونین که طرف برنامه داره 10 سال دیگه از ایران در رفته باشه!!!!!

یک ترور دیگه بدست جمهوری اسلامی



تا این جمهوری اسلامی نابود نشه ، بشریت راحت نمی شینه !
یک ایرانی به نام منوچهر فرهنگی که بنیانگزار کالج بین المللی اسپانیاست ، به دست عوامل جمهوری اسلامی ترور شد ! درست یک روز بعد از اینکه با یکی از این فاطی **ده های سفارت که داشته پوستر تبلیغاتی جمهوری اسلامی می چسبونده به دیواردعواش شده ، یکی دیگشون رفته در خونش و تا در رو باز کرده ، با چاقو سه ضربه به شکمش زده و لابد در همون حال هم داشته تقدیمش می کرده به امام حسینی کسی !!!!
طرف کرمانی الاصل و زرتشتی بوده !
(همینی که عکسش این بالاست )




۱۳۸۷ فروردین ۲, جمعه

ما تقریباً مطمئنیم که هم شیره داره با یه آدم مزخرف مزدوج میشه ، اما نمی دونیم باید چیکار کنیم! اصلاً باید کاری بکنیم یا اینکه فقط دورادور تشویق کنیم؟
خدایا! عشق کور و کر شانزه سالگی را از سر ابناء و بنات بشر زایل بفرما!

۱۳۸۶ اسفند ۲۳, پنجشنبه

بزرگان گویند که ...

The price of freedom of religion, or of speech, or of the press, is that we must put up with a good deal of rubbish.
- Robert Jackson

"هزینه داشتن آزادی انتخاب مذهب ، آزادی بیان ، یا آزادی مطبوعات ، این است که بتوانیم با مقدار قابل توجهی خزعبل کنار بیاییم . "
(یعنی به بهانه مبارزه با خزعبلات قلع و قمع راه نیندازیم! بلکه وجودشان را تحمل کنیم! )

۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

:)


اینم باحاله!! برای منحرف کردن مغزاز این بحثهای انتخابات مسخره!!

شعر طنز انتخاباتی

این شعر از وبلاگ بالاابهام نقل شده:
دوش پرسیدم از استاد که این دوره وکیل
باید آقای فلان یا که فلان را بکنیم؟
گفت: آن را که از این پیش به ناحق کردیم
مصلحت نیست که این دوره همان را بکنیم
با خوانین و رجالی که در این مملکت است
ما چرا مردم بی نام و نشان را بکنیم؟
دور هفتم که ز مردان هنری دیده نشد
بهتر آن است که این دوره زنان را بکنیم
گر کسی یافت نشد بین زنان لایق کار
من بر آنم که همان نسل جوان را بکنیم
:))

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

در جواب ابراهیم نبوی

1.برعکس شما آقای نبوی ، تنها تفاوتی که من میان دوران آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد می بینم ، این است که در دوران خاتمی قیافه ظاهری خیلی چیزها خوب و قشنگ شده و بزک دوزک شده بود اما ریشه و اصل و عمق همان بود! قتلهای زنجیره ای را یادتان رفته؟ احمدی نژاد همان شمشیر را از رو بسته! قبلاً هم بوده ، فقط با ظاهرسازی به ما اجازه داده بودند که خودمان را بزنیم به خریت و بگوییم "انشاالله گربه بوده!" جوانها می توانستند موهایشان را بلند کنند، روپوش تنگ بپوشند و دست دوست پسرشان/دخترشان را در خیابان بگیرند! اما نه کار داشتند ، نه آموزش علنی رفتارجنسی درست داشتیم (که با ایدز مبارزه شود) ، نه دیه زن و مرد برابر بود!!!! این شیره مالیها به درد آدمهای سطحی می خورد! که محض اطلاع شما خیلی از مردم ایران دیگر سطحی نیستند!
2. برای دادن زمام 30 درصد کارها به کسی که در طول 4 سال تلاش کند که شرایط را برای تغییر نظام آماده کند! عجیب است؟ نکند شما هم می خواهید مثل خاتمی رسماً بگویید که بچه همین نظام هستید و آن را قبول نمی کنید و فقط می خواهید حفظش کنید؟ همینطوری کم کم باید عوض شود دیگر!!! وگرنه باید انقلاب کنیم باز! همین را می خواهید ؟ شما یک بار انقلاب کردید ، یک نسلی دارد سعی می کند این سنگ را در بیاورد! کسی که حتی چشم انداز تغییر را هم ندارد و فقط می خواهد سروریخت این افریته را درست کند که تا شب حجله معلوم نشود ، به درد این ملت نمی خورد! همان بهتر که قیافه اصلی افریته مشخص شود ، که اقلاً غیر از این داماد فعلی که از دست رفته کس دیگری خواستگاری اش نیاید!!!!
3.همان که در بالا گفتم! بله! همان شرایط بدتر بهتر است! گوسفند هم با روزی یک من علوفه ، از چوپان اطاعت می کند ، هم با روزی 12 من ، اما فقط روزی به صاحبش حمله ور میشود ، یا اینکه فرار می کند که اصلاً علوفه نگیرد!!!! فکر می کنید مردم فقط دردشان چکمه پوشیدن یا نپوشیدن است؟ اقتصاد رو به قهقرا، فرهنگ خرافات زده درحال ترویج از صداوسیماو آموزش پرورش ، تبعیض جنسی و ... را ما نمی بینیم؟ شما فکر می کنید درد ما فقط علوفه است؟؟؟؟
4.خودتان هم می دانید که مقایسه انتخابات ایران که انتخاب میان فاجعه آمیز و فاجعه آمیزتر است ، با انتخابات های دنیا که حداکثر میان بد و بدتر صورت می گیرد ، قیاس مع الفارق است! این کجاو آن کجا جناب نبوی!! مثل این می ماند که به بهانه تف انداختن یک نفر در خیابان ، برویم و وسط خیابان قضای حاجت کنیم!!!! چون هر دو دفع اضافات هستند!!!!!!از این حرف شما من یاد جواب مسؤلان ایرانی به سوال دیگران درباره زندانهای ایران میفتم! بدجوری شبیه زد!
5. بقول معروف "آب که از سرگذشت ، چه یک وجب ، چه ده وجب" ! چرا خودمان را گول بزنیم ، چه بهتر و بدتری بین نامزدها وجود دارد؟ همان مبحث جواب بند 3 است! یک نفر میاید فوقش به مردم اجازه می دهد چکمه بپوشند و مویشان را بلند کنند! بیشتر که نمی شود! یعنی اصلاً قرار نیست که بشود! کسانی را که بخواهند کار اصولی بکنند که اصلاً نمی گذارند بمانند در مملکت!چه برسد به اینکه کاندیدا شوند!!!! از دولت خاتمی بالاتر نیست که دیه زنان همان بود که هست و نصف است! همان که گفتم فوقش یکی این افریته را بهتر آرایش می کند و رنگ و روغن قشنگ تی بکار می برد ، یکی کمتر !
6.آقای نبوی ، من نمی دانم آن انتخابات شوراها را کی تحریم کرد ، اما من از دید کسی که آن موقع رأی داد ، اما حالا نمی خواهد بدهد می گویم که ، چه ربطی دارد؟ این چه طرز استدلال است ؟ چون آن موقع تحریم بد بود الان هم بد است؟؟؟؟ چون من در مستراح قضای حاجت می کنم و اشکال ندارد ، بیایم وسط پذیرایی هم همان کار را بکنم ؟ "هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد"! یک نسخه را که نمی شود برای همه دردها پیچید!!! تازه ، آن اقلیت که شما می گویید ، با سازمان یا بی سازمان رأی می آورد (التبه بماند که من معتقدم سازمان داشتن در ذات آن اقلیت است ، یک نفر فرمان بقیه اطاعت که سازمان نمی خواهد!!) تازه، آن دفعه که 22 ملیون رأی دادیم و سازمان هم داشتیم کمابیش (چون همه یک هدف داشتیم) ، چه گلی به سر ملت زده شد؟ غیر از اینکه فهمیدیم خاتمی جانمان هم در اولویت اول فکر حفظ همین سیستم و نظام است؟ که دانشجوهایمان مفت کتک خوردند ؟ که آنهایی که مغزشان کار می کرد معلوم شدند تا در دولت بعدی ترتیبشان از یک کنار داده شود؟ پدرم می گوید در زمان پهلوی هم از این ترفند فضای باز بده ، مسئله دارها را شناسایی کن استفاده می شده!!!!
7.با دل خوش کردن به همین بقول شما " فرصت " هاست که حل اساسی مسئله را از دست می دهیم ! درحالی که ما درحال استفاده از فرصت هستیم و ngo می زنیم و خانه مستقل اجاره می کنیم ، شبانه می ریزند سر پسرخاله مان در کوی دانشگاه و اون بلایی رو سرش میارن که شرحشو مفصل می دونین خودتون!!! با همین شل کن سفت کن ها ، ما همیشه گوسفندیم و آقایان همیشه چوپان! اصلاً به نظر شما چطوره همه والیوم بخوریم و کلاً بیخیال بشیم که همه عمر بشه فرصت؟؟؟ فکر می کنید اگر کمپین یک ملیون امضاء در زمان خاتمی تشکیل شده بود چی می شد؟ بجای اینکه مستقیم بزنند توی دهنمون ، یعنی همینکاری که دارند الان می کنند ، بقول ما جوونا می پیچوندنمون! یعنی تمیز می گذاشتندمان سر کار ! می انداختنمان توی انواع و اقسام حلقه های بسته که تا ابد دور خودمان بچرخیم و عملاً هم هیچ کاری از پیش نرود! شما که باید این روش را که در ادارات دولتی ، زمانی که نمی خواهند کارتان را راه بیندازند اما مستقیم هم نمی خواهند بگویند که نمی خواهند ، بکار می رود ، بشناسید!!!
8. اقدام کور؟ بگذارید جواب شما را با یک تمثیل بدهم . اگر شما سر یک صحنه قتل و شکنجه برسید که 7 نفر قلچماق ریخته باشند یک نفر و شما هم طبیعتاً زورتان به آنها نرسد، عکس العمل طبیعیتان چیست ؟ یا باید شما هم همکاری کنید و کتک بزنید و شکنجه کنید ، یا اینکه حداکثر به شما اجازه خواهند داد که دخالت نکیند! عکس العمل منطقی شما به عنوان کسی که آن فرایند را قبلو ندارد ، با فرض اینکه آنقدر کله خر نیستید که بپرید وسط و در نتیجه خودتان هم کتک بخورید ، این است که خودتان را شریک جرم نیم کنید! درست است؟ خیلی فهمیدنش سخت نیست! چون قلچماق ها که هالو نیستند ، اگر بینند دارید مزاحم کارشان می شوید ، شما را هم می زنند، بنابرین امید به اینکه " می روم وسط و بدون اینکه بفهمند در کارشان کارشکنی می کنم " یک امید خوش خیالانه و ساله لوحانه و کودکانه بیش نیست به نظر من! حکم حکومتی مجلس آقای کروبی را یادتان رفته؟
این تعریفی که شما از انتخابات کردید تعریف استاندارد آن است در ممالک متمدنه آقای نبوی! هر گردی که گردو نیست! آن قدرتی که شما از آن حرف می زنید ، تا زمانی که ما خودمان خم شویم تا با حکم حکومتی سوارمان شوند ، و خودمان از پشت به خودمان خنجر بزنیم ، هرگز بدست ما نمی رسد! مجلس در مملکتی که رهبرش حکم حکومتی بدهد روی قوانینش و رهبر مذکور هم مادام العمر باشد ، هیچ قدرتی ندارد که ما بخواهیم بگیریمش یا از دستش بدهیم!!!!
من رأی نمی دهم!

۱۳۸۶ اسفند ۱۳, دوشنبه

کمی پراکنده (بدون تیتر)

اول اینکه باسچه رفته سبیت ، خلایق شادمان و فرحناکند، از همه بیشتر من! یک آدم بددهن و بی تربیت و بی جنبه از جمع بره ، جمع باحال که هست باحالتر هم میشه!!!
من از صبح رادیو صدای آمریکا گوش دادم :))

***

این ماشین ما را نمود! آقا من نمی دونم مامان اینا ماشینو پسندیده بودن یا خانومو(صاحب ماشین)! این که لگنه! هر روز یه جاییش تلنگش در میره و زرتش قمصور (شایدم قمسور، یا غمصور یا غمسور)میشه! امروزم باز باید ببرمش تعمیرگاه! دیروز رفته شلنگ بنزینش عوض بشه ، دراش به تق و توق افتاده !!!!

***

چه راحت میشه این آرش ترکه رو گذاشت سر کار! منو مرجان با مسخره بازی سر هیچ و پوچ ، دو روزه فرستادیمش سر کار:))))

***

بازم داره عید میشه! باز من دپرشن عید می گیرم :(( کاش بشه یه کمی درس بخونم! یه CCNA بدم دیگه ! داره دانشم کپک میزنه!
عید که میشه ها ! من بدجوری به پوچ بودن زمان و زندگی پی می برم! نه با مامان اینا خوش میگذره ، نه مایه پایه دارم که مسافرتی چیزی برم ! :(

***

باز مچ پاهام و کمرم شروع کرده به درد کردن ، باید این وزن رو یه خرده کم کنم!

من برم ددر:)