۱۳۸۴ دی ۸, پنجشنبه

در مورد "سید خندان" ه

کامنتهای من را ، بنام خودم یعنی چشم شب ، در وبلاگ خانم راوی ، آونگ خاطره های ما ، که لینکش این بغل هست ، در پستهای یکی مانده به آخر و دوتا مانده به آخر ( یعنی از آخر دومی و سومی ) بخوانید . نظر من در مورد این سوپاپ اطمینان رژیم این است . ه
اما در مورد اینکه چه می توانست بکند و نکرد ، به خانم راوی قول دادم که اینجا بنویسم که می نویسم . همینجا بخونین !ه

فعلاً و عجالتاً همین !ه

۱۳۸۴ دی ۷, چهارشنبه

دموکراسی ؟ تو جیب جا میشه ؟


امروز داشتم طبق معمول هر فرصتی که بدستم میاد ، سرزمین جاوید مهندس استاد بهرام مشیری رو نگاه می کردم ، اگرچه برای امثال من واقعاً این برنامه مضره ! اونم از نوع جانی ! چون بازم یادم میاد که در میان چه جماعتی از حیوانهای انسان نما ، و گاو و گوسفندهای انسان نمایی زندگی می کنم و کلاً بشر چقدر می تونه پست و حقیر و خوار بشه و شده ! و وطن بیچاره من چه بهشتی می تونست باشه و من چه انسان خوشبختی می تونستم باشم ! و چون متأسفانه تا به این سن که رسیدم نتونستم توانایی و قدرت "گوسفندایزیشن" رو در خودم ایجاد کنم ، اقلاً تا یکساعت بعد مطلقاً از نظر روحی روانی و تمرکز فکری از حیث انتفاع ساقطم ! موج عظیمی از حس بدبختی بهم هجوم میاره و دلم می خواد فقط یکی با یک جسم سنگین بزنه توی سر من که مغزم از کار بیفته و کمی استراحت کنه ! ه

در این برنامه داشت در مورد تأثیر دین خزعبل و ضدانسانی اسلام روی فلسفه زندگی انسان مسلمان و نوع دیدش به زندگی و مسخ و انقیاد ناشی از اون صحبت می کرد. اینکه این دین اصولاً انسان رو به موجودی عبد و برده و مقلد و پیرو و مسخ شده تبدیل می کنه ! یعنی اصلاً مبنای این دین تسلیم و بردگیه ! همون چیزی که آخوندها چنان همراه راه افتادن آب دهان ازش یاد می کنن که انگار بزرگترین افتخار دنیاست و یک سری جماعت گوسفند فاقد هیچ گونه کرامت و عزت و غرور و شخصیت هم برای پرکردن خلأهای خودشون باورشون میشه و ازش آویزون میشن ! در صورتیکه من به شخصه نه هیچ وقت تونستم پیرو کسی باشم ، بلکه گاهی با عقیده کسی ( اونم نه با خودش ، با فکرش ) موافق می شدم و می شم ، و نه اصلاً تونستم اینو تو ذهن خودم موجه کنم که خدای خالق من با دادن خرد و اختیار و اینهمه خصوصیت های ویژه به من که منو از حیوانات و نباتات برتر می کنه ، دلش بخواد که من برده بی چون چرای کسی باشم که "ادعا میکنه" ( کیه که بتونه ثابت کنه که طرف راست میگه ؟) که از طرف اون مسؤول اینه که منو ازبکاربردن خرد اعطا شده از طرف اون ، بی نیاز کنه و بهتر از خود من می دونه و بیشتر از خود من حق داره در مورد من تصمیم بگیره ! ه
اگر من بلد نیستم با کامپیوتر کار کنم و در جنگل هم زندگی می کنم ، هیچ دلیلی نداره که برم خودمو برده کسی کنم که چون کامپیوتر بلده پس از من داناتر حساب میشه و پس از من برتره !!! اونم وسط جنگل ! کامپیوتر بلد بودن اون به مفت نمیرزه و این فکر که اون حق داره بجای من برای من تصمیم بگیره ، مغلطه ای بیش نیست ! در دنیای مادی که علم عالم بالا کاربردی نداره ، عالمی که همه کارش فکر کردن به احکام زیر شکمه می خوام چیکار ؟ خوب خودم بلدم بهترش رو و مناسب ترش رو برای خودم وضع کنم . مگر نه اینکه علم چیزی نیست جز یک سری قرار داد که بشر برای خودش گذاشته که بتونه از طبیعت استفاده کنه ؟ حالا یک سریش رو از روی خود طبیعت کپی برداریش کرده ، مثل جاذبه جرمی ، یک سریش رو هم خودش با خودش قرارداد کرده مثل زبان یا دو دو تا چهار تا ! ه

می دونین من چی فکر می کنم ؟ من فکر می کنم که اتفاقاً آقایون دقیقاً می دونستن که برای برده کردن و تحت سلطه گرفتن بشر بدون هیچ دردسری چکار باید کرد ، فقط کافیه که با این باور عجینش کنی که خودش قادر به کاری نیست و نیازمنده ! اونوقته که از عیس مسیح گرفته تا چاه جمکران و جنازه امام زاده فلان آویزون می شه تا این نیاز ملجأ و دست اندازی رو که باهاش عجین شده ، برآورده کنه ! دینی میسازه به مزخرفی و شرارت اسلام ، که از اول تا آخر به پیروانش میگه که شما نمی تونید تصمیم بگیرید ، نه حق دارید و نه تواناییش رو دارید ، عقل شما ناقصه ، خطاکاره ، شروره ، خدا خودشو اسکل کرده که به شما عقل داده ، فقط به درد شمردن رکعت های آیین بردگی و یا تشخیص چی و راست برای یافتن جهت ابراز بردگی می خوره و نه بیشتر ! نمی تونسته شما رو طوری خلق کنه که مثلاً مثل گوساله تازه بدنیا اومده اولین لحظه بعداز تولد ناخودآگاه سعی کنید که بایستید ، حتماً باید برای استفاده های پیش پا افتاده ای مثل این ، مغزی چنین پیچیده با چنین قابلیتهای عجیبی براتون می ذاشته بعد بهتون می گفته ( اونم از طریق موجودات معیوبی مثل خودتون ) که اونی رو که بهت دادم ولش ، تو فقط بپا بجای دو بار اظهار خواری پیش من ، یهویی اشتباهی سه بار یا یه بار اینکارو نکنی که از دستت دلخور می شم قهر می کنم و وای بحالت می شه دراون صورت ! یا اینکه مثلاً هر کسی که دسترنج فعالیت زیرشکم اون ابلهی باشه که در یک غار از زور گرسنگی و نرسیدن ویتامین و قند به مغزش ، قاطی کرده و دچار اوهام شده ، از تو بهتر می فهمه و حتی حق داره که بجای من ( یا خودت ) تصمیم بگیره که تو باید بمیری یا زنده بمونی ! یا هر کثافت شارلاتانی که بیشتر مثل یک طوطی ظرفیت بالا ، خزعبلات و ترهات شارلاتان ها یا ابله های قبل از خودش رو حفظ کرده ، از خودت و من بیشتر بر تو حق داره و حق قضاوت حتی بر زنده بودن یا نبودن تو داره چه برسه به اینکه بگه چی بخور ، چی بپوش ، کجا زندگی کن ، کی بخواب ، کی خور ، کجا برو ، با کی بگرد و غیره ! ه

وقتی هم که یک نفر با فقدان حس کرامت و عزت نفس و توانایی و غرور و مسؤولیت بزرگ شد ، دیگه کار هر کسی نیست که بتونه راضیش کنه که یه کم هم بیاره و خودش فکر کنه و خودش گردن بگیره و خودشو دارای حق حساب کنه ! برعکسش هم البته تقریباً غیرممکنه ! یعنی کسی که ارزش و توانایی و حق خودش رو فهمید و باهاش بزرگ شد ، دیگه نمیشه گوسفندش کرد و گفت بگو بَــــــع ! ه

خصوصاً که هرچی مملکت اسلامی که می بینی ، درگیر دیکتاتوری و حماقت جمعیه ! اینکه می گم مملکت اسلامی یعنی مملکتی که درش به این دین خزعبل اسلام اجازه داده باشند که برای ملت تعیین تکلیف کنه ! الان در دنیا تنها کشوری که حکومت داره اما قانون اساسی نداره ، همین مهد تولد اسلام یعنی عربستان سعودیه ! تنها کشوری هم که اعمال قرون وسطی درش اجرا میشه ، همین ایران خودمونه که دیگه شور اسلام رو در آورده ! ه

تازه برعکس این خزعبلاتی هم که میگن این آخوندهای کثافت ، اصلاً هم اسلام دین صلح و برادری نبوده و عربها و غیرعربها هم اونو با جون و دل نپذیرفتن ! نشون به اون نشون که هم خود پیامبرش سال به دوازده ماه برای " حفظ و گشترش اسلام " در حال خون و خون ریزی بوده ، هم بعد از اون هر تخم وترکه خاک بر سرش که مجال حرف زدن بهشون داده شد ، خون ریخت و سربریدن ! تازه تا قبل از اون عربها هرچقدر هم با هم جنگ می کردند ، اقلاً فک و فامیل همو نمی کشتن و با غریبه ها می جنگیدن ، اما بعد از اسلام به برادر کشی و فامیل کشی و غیره هم افتادن چنان که در صفین و نهروان و کربلا می بینین ! حالا اون آخوند کثافت که میره سر منبر ، نمیگه که اونایی که تو صفین و نهروان و کربلاا همو کشتن ، با هم فامیل بودن ! چنان از خوارج و شمر و غیره حرف می زنه که انگار دشمنان بالفطره انسانیت بودن ! اصلاً هم نمیگه که اصلاً هم دنبال بسط اسلام خاک بر سر نبودن که می جنگیدن و دلشون هم به حال بشریت غافل نسوخته بوده ، بلکه به فکر غنیمت و کنیز بودن که می رفتن جنگ ، نشون به اون نشون که چه آبروریزی ها و دودستگی ها و دعواها و نهایتاً جنگهایی سر همین مسأله غینمت گرفتن و غنیمت تقسیم کردن که به بار نیومده در تاریخ اسلام ، از همون اولش تا زمان مرگ توله دوازدهمشون ! ه

وقتی تو یک مردمی رو با فکر ناتوانی و عدم کفایت و نقص عقل و حق نداشتن بزرگ کنی ، حداکثر کاری که از دستش بر میاد اینه که آرزو کنه که اربابش عوض بشه و مهربونتر بشه ! حتی دیگه به مغزش خطور هم نمی کنه که نیازی به ارباب و قیم و "چوپان" نداره ! حتی نمی تونه تصور نداشتن اینها رو در سر بگنجونه ! بجای اینکه تلاش کنه که خودش اختیارشو دست بگیره ، دست به دعا برمیداره که یک قدرت بالاتری چوپانشو عوض کنه ، یا اینکه سعی می کنه با ضجه و ناله و هرچه بدبخت تر و بیچاره تر یا خالص تر و وفادارتر نشون دادن خودش ، دل چوپانشو نرم کنه !!! هرچی که وضعش بدتر میشه ، بیشتر فکر می کنه که کم بندگی و خاکساری کرده !!! سفلگی و پستی و خواری تا چه حد ؟

به یک بنده خدایی می گفتم باید کاری کنیم که اینا بروند ، ازم می پرسید که "کی بیاد ؟ از کجا معلوم که از اینا بدتر نباشه ؟ کی بیاد که بهتر باشه ؟" ، طرف اصلاً گزینه کسی لازم نیست یا هیچکس یا خودمون ، در مغزش نمی گنجید !!! اکثر مردم اینطوریند! ملتی که تصور نکنه که می تونه دموکراسی داشته باشه ، نخواهد داشت ! هر چیزی رو که بخوای از کسی بگیری تضمینی ، کافیه اونو از تصورش خارج کنی ! انسان چیزی رو دنبالش میره ، و شاید براش بجنگه ، که تصور کنه ! واسه همینم بهشت آخوندا پر از غذا و حوریه ! شکم و زیرشکمه که در تصور گوسفند جماعت می گنجه نه بیتشر ! تا وقتی ما تصوری از دموکراسی ای که می خواهیم ، نداشته باشیم ، بهش نخواهیم رسید ! هزار سال یا ده هزار سال !!!

به همین دلیل این سؤال منه : ه

به صورت عینی و قابل لمس ، به نظر شما دموکراسی ما چه شکلی باید باشه ؟

یا به عبارت دیگه : ه

به نظر شما وقتی این حکومت ساقط بشه ، در دولت یا حکومت بعدی وضع عادی زندگی مردم چطور خواهد بود ؟ ( از همون روز اول رو منظورمه . ) ه
نظر خودمو در پست بعدی می گم!ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"It is an ironic habit of human beings to run faster when we have lost our way."
- Rollo May

۱۳۸۴ دی ۲, جمعه

احترام یا اعتبار؟

به نظر شما احترام به عقیده دیگران یعنی چه ؟ عبارت " نظرشما محترم است " یعنی چی؟
به نظر من ما عبارت " نظر شما محترم هست " رو به جای " نظر شما معتبر است " استفاده می کنیم و انتظار همون معنی رو ازش داریم ! یه نظر من احترام به نظر دیگران اصلاً به معنی این نیست که شما درست بودن اون رو قبول داشته باشید ! چون اگر اینطور باشه ، و شما می دونین که نظر کسی که با شما فرق داره ، درسته ، پس یه جورایی مرض دارین که می دونین چی درسته اما به اون معتقد نیستین نه ؟ به نظر من انسان طبیعی و بدون مرض و عقده ، همیشه معتقد است که فکر خودش درست است ، یا حداکثر نمی داند که فکر خودش درست است یا مال دیگری ! اما فرق کسی که به نظر دیگران احترام می گذارد و کسی که نمی گذارد ، این است که کسی که به نظر دیگران احترام می گذارد ، در واقع در عین حال که معتقد است که نظر دیگران غلط است ، به آنها این حق را می دهد که نظری مخالف او و احیاناً غلط داشته باشند ! درواقع به حق اختیار و نظرداشتن دیگران احترام می گذارد ! در واقع به حق وجود داشتن آن نظر احترام می گذارد ، و نه لزوماً به محتوای آن ! بابراین اینکه تا با کسی مخالفت می کنی ، می گوید که " تو باید به نظر دیگران احترام بگذاری و آن را رد نکنی " یا مدل جدید ترش " شما نباید دیگران را قضاوت کنی " ، یک مغلطه بیشتر نیست ! ه
البته اونجا که گفتم که همیشه معتقده که فکر خودش درسته ، به معنای تعصب یا حفظ کورکورانه و توأم با لجبازی عقیده نیست ! چون انسان طبیعی بی مرض و عقده همیشه در حال ارزشیابی و باززبینی و سنجش خودشه ! اما در یک لحظه از زمان اگر در نظر بگیریم ، در اون لحظه عقیده خودش رو درست ترین می بینه ! منظورم هم از انسان طبیعی و بدون مرض و عقده انسانی است که به حقیقت و یافتن راه درست اهمیت میده ! نه انسانی که فقط زنده است که زنده باشه ، یا اینکه زنده است که به شکم و زیر شکمش حال بده !ه
اشتباه کردن حق انسانه ! اگر قرار بود انسان به هیچ قیمتی اشتباه نکنه خداوند اصلاً اون رو دارای خرد و قوه اختیار و سنجش و انتخاب خلق نمی کرد ! مگه مرض داشت ؟
وقتی من می گم " این فکر شما مزخرفه " دارم در مورد فکر شما اظهار نظر می کنم ، نه خود شما ! حالا اگه شما بگی تو حق نداری این حرف رو بزنی ، خودتون هم مزخرف می شید ! یا اگه بگی خودم می دونم ولی همینه که هست ، بازم خود شما مزخرف میشی ! اشتباه ها آدم رو پایین نمی برن ، بلکه عکس العمل انسان در مقابل اشتباهاتش اونو بالا یا پایین می بره !ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Little things affect little minds."
- Benjamin Disraeli

۱۳۸۴ آذر ۲۵, جمعه

امنیت ، مفهومی عینی یا ذهنی ؟

من در جواب یک مطلب از خوانندگان پیک ایران ، یک جواب به این خبرنامه فرستادم که بد ندیدم در اینجا هم اونو بگذارم. ه
در مورد مطلب فردی که نوشته بود آینده خاورمیانه سخت است ، در جایی از مطلب گفته بود که "از سوی ديگر در عراق نه تنها مردم هر روز ورود آمريکا را جشن نميگرند بلکه بطور متوسط روزی سه سرباز آمريکا در آنجا کشته ميشوند " ، لازم دانستم این فرد را از اشتباه بدر بیاورم که دوست عزیز ، شما هر وقت به عراق رفتید و با مردم از نزدیک تماس داشتید ، آنوقت از طرف آنها صحبت کنید! کسانی که مأموران حافظ صلح نه تنها آمریکایی بلکه اروپایی و نیز تعداد بیشتری از سربازان عراقی را می کشند ، مردم عراق نیستند عزیز! اگر آنها مردم عراقند ، پس 100 یا 200 نقر بسیجی ای هم که یا جلوی سفارتها جمع می شوند یا دور تأسیسات هسته ای رژیم جهل و جور حلقه انسانی می زنند ، ملت ایرانند لابد!!! تروریستهای مخالف دموکراسی عراق هم دقیقاً دلشان می خواهد که سادگانی همچون شما که کم هم نیستند ، همین فکر را بکنند که این مردم عراقند که از حضور آمریکا در کشور شاکی هستند ! البته مطبوعات اروپایی هم که نافشان را با علیه آمریکا حرف زدن بریده اند ، با نشان دادن صرف ترورها و انفجارها و خبرهای ناگوار ، در این دید غلط عامه بی تأثیر نیستند ! اما شما سعی کنید که از طبقه عامه خارج شوید! بروید ببینید چند روزنامه و نشریه آزاد در عراق الان منتشر می شود ! آنقدر که شما و من و پدرانمان هم به خواب ندیده ایم! چند کانال تلویزیونی شخصی و آزاد ! چند سازمان غیردولتی آزاد و غیر وابسته دارند! زنان چه آزادی و وسعت عملی دارند! چند شرکت و مؤسسه در زمینه علم و صنعت و تکنولوژی در آنجا ایجاد شده و در کمال امنیت شغلی مشغول کار است! در همین مدت کوتاه چقدر آبادانی صورت گرفته ، آنهم در محدوده صنایع زیربنایی مثل راه و آب و فاضلاب و از این دست! فقط عامه مردم هستند که زندگی مثل مرده متحرک در کشوری مثل ایران را که چون عملیات تروری که در آن صورت می گیرد علنی نیست ، به نظر امن می رسد ، به زندگی در فضای آزاد و شفافی که حتی ترورهایش هم علنی است ترجیح می دهد ! امنیت واقعی در عراق است ! منتها فرهنگ پوسیده اسلامی ما را به ترجیح ظاهرسازی بر شفافیت عادت داده ، تا جایی که ترجیح می دهیم مردم را دسته دسته بگیرند و در زندان بعد از انواع وحشیگری بکشند ، تا اینکه در یک لحظه در یک بمب گذاری بمیرند(آنهم در نود و هشت درصد اوقات نظامی ها ، نه دانشجویان یا وبلاگ نویسان یا مردم عادی بدبخت!) ! وضع عراق خیلی بهتر از ماست عزیز ! به حال خودمان گریه کن ! من اگر عربی بلد بودم یا کردی، می رفتم در عراق با آنهمه به زعم شما نا امنی زندگی می کردم !!!! دیدن بعضی چیزها چشم بصیرت می خواهد!! ه
***
به نظر شما امنیت ، یک مفهوم عینی است که پیاده سازی عملی دارد با شرایط مشخص و تعریف مطلق ، یا اینکه یک مفهوم ذهنی است که تعریفی نسبی و دارای درجه بندی دارد؟
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Laughter is the shortest distance between two people."
- Victor Borge

۱۳۸۴ آذر ۱۹, شنبه

تفاوت ، تشابه یا بازی با کلمات؟

بله آقای امین عزیز
این بحثی رو که شما می فرمایین من از کسانی که می خواهند انواع تبعیض ها رو یه طوری توجیه کنند بسیار شنیدم . من برای این بحث جوابی داشتم که همیشه مطرح کردم و الانم باز اینجا مطرح می کنم .ه
با یک مثال ساده شروع می کنم . فرق یک ماشین بنز با یک ماشین بی ام و چیه ؟ ظاهرشون فرق می کنه . ساختار موتورشون فرق می کنه . و ساختار چند چیز دیگه ، درسته ؟ اما آیا هر دو جزیی به اسم موتور ندارند که وظیفه اش ایجار نیروی محرکه ماشین با استفاده از سوخت هستش ؟ هر دو ترمز ندارند ؟ هر دو چراغ ندارند ؟ حالا چون مدل موتورشون فرق داره ، شما اگر بنز داشته باشید و اون رو عوض کنید و بجاش بی ام و بخرید ، باید طرز رفتارتون با ماشینتون رو عوض کنید ؟ یا اینکه مثلاً بجای
پاک کردن شیشه با برق پاک کن هاش ، باهاشون خمیر نون پخش کنین ؟ یا اینکه بجای بنزین تو باکش آب بریزید؟
حالا یک مثال فنی تر ، که اگر اهل برنامه نویسی کامپیوتر باشید یا لا اقل باهاش آشنا باشین متوجه می شین . در زبانهای شی ء گرا مفهومی داریم تحت عنوان "پلی مورفیزم" یا "چندشکلی بودن" ، درسته؟ یعنی چی ؟ یعنی اینکه یک تابع مشخص ( یعنی دارای نام ، پارامترهای ورودی و خروجیهای مشخص ) ، در کلاسهای مختلف دارای بدنه های مختلف باشه ، یا اصطلاحاً به صورتهای مختلفی پیاده سازی بشه ! مثالی که خود طراحان زبان برای توضیح این مفهوم می زنند اینه که هر ماشینی یک استارت داره ، ممکنه در ماشینهای مختلف نحوه کارش فرق کنه ، اما به هر حال در هر ماشینی شما بخواهید کار کنید با ماشین ، اول باید استارت بزنید ، و فرقی هم نداره که ساختمان استارت چی باشه ! ه
حالا اگه شما در این میان بیاید و برای توجیه استارت نزدن خودتون (چون حالشو ندارین یا دوست ندارین مثلاً ) ، بگید که چون ساختمان استارت بنز با بی ام و فرق می کنه ، پس من استارت نمی زنم ، نه تنها مغلطه کردید بلکه ، کار ماشین رو هم مختل کردید !ه
درمورد تفاوت ساختمان اجزای فیزیک زن و مرد هم قصه عیناً همینه ! فقط فرقش اینه که اگر در ماشین استارت نزنید ، ماشین رسماً کار نمی کنه ، اما انسان کار می کنه اما بد کار می کنه و زود صدمه می بینه !ه
اینکه هرمون تحریک جنسی مرد ، اسمش و پروتئینهای تشکیل دهنده اش با مال زن فرق داره ، چه ربطی به چه چیزی داره؟ به هر حال وقتی انسان بخواد لذت ببره این هورمون باید ترشح بشه !!!
اینکه از فیزیکی ! در مورد روحی که بحث حتی ساده تره ! چون ساختمان مغزشون که دیگه کمترین اختلاف رو باهم داره و حتی میشه گفت قابل چشم پوشیه ، و تا اونجایی هم که خرد بشری کشیده ، روح انسان مجموعه از محفوظات سیگنالی مغزشه ! پس شما هر سیگنالی که در اون قرار بدید ، همون رو بهتون بر می گردونه و به استروژن یا پروژسترون هم کاری نداره!ه
به نظر شخص من خلط مبحث کاریست که شما می کنید . یعنی یک سری تفاوتهای مسیر رو منجر به تفاوت هدف می دونید که لزوماً معنی نمیده! من دخترانی رو می شناسم که فقط بخاطر اینکه خواهر نداشتند و مادرشون هم وقتی برای اونها نمی گذاشته و از بچگی در میون برادرها و پسرهای دیگه بزرگ شدند ، منشها ، روشها و احساساتی کاملاً مستقل و مسلط دارند . و در عوض پسرانی رو که چون در میون خواهرها و تحت توجه خاص مادر بزرگ شدند ، روحیه ای غمخوارانه و آسیب پذیر داشتند . ه
و در مورد اثبات حرفهام هم لازم نیست که قوانین منطق رو یاد آوری کنم که ؟ اینکه شما برای اثبات این حکمی که دادید لازمه که نشون بدید که مطلقاً "همه" اینطور هستند ، اما من برای ردش فقط کافیه یک نمونه نقض برای شما بیارم . که اون هم اگر از همه جا بگذریم ، خود من هستم . که اگر بشناسید خواهید دید که به راحتی می شد که جسم من از نوع مذکر باشه . ه
مغز و روح بشر اونقدر قوی و عمده است در عملکرد بشر که شما می تونید با تقریب خوبی از تأثیرات بسیار جزیی تفاوتهای جسمش از اونها صرفنظر کنید . حتی در محدوده غیرجنسی هم نقش اصلی رو داره و نیازها و رفتارها رو شکل میده . مثلاً تابحال نام بیماری روانی "آنارکسیا" رو شنیدین ؟ که بیمار مثلاً در عین حال که بسیار لاغره احساس می کنه که بسیر چاقه ، و بهمین خاطر احساس عدم نیاز و میل به غذا می کنه و حتی احساس تنفر از غذا و خوردن . معده این آدمها سوراخ نمیشه ! اگر همون یک ذره غذایی هم که می خورند ویتامینهاش کافی باشه ، مریض هم نمی شند فقط ضعیف و لاغر می شن چون چربی و پروتئینی ندارند که استفاده کنند یا عضله بسازند . ه
درثانی ، اصولاً بحث حقوق انسانی و اجتماعی هیچ دخلی به زیست شناسی و فیزیک نداره ! در قوانین بشری و انسانی که قرار نیست معادله فیزیکی بنویسیم یا ترکیب شیمیایی انجام بدیم که نیاز باشه قوانین و حقایق فیزیکی و طبیعی رو در نظر بگیریم که ! این همون نوعی از مغلطه است که آخوندها خیلی ازش استفاده می کنند . شمابرای هر دو جسمی که دلتون بخواد می تونید قانون بگذارید که "نباید به این دو جسم ضربه زد" ! حالا اینکه نحوه ضربه چیه و چجوری میشه به هر کدوم ضربه زد و بعدش برای هر کدوم چه اتفاقی میوفته دیگه چه ربطی به موضوع داره ؟ ( تنها جایی که من دیدم برای نحوه انجام کارها هم دستور داده شده باشه دین خزعبل اسلامه که طرف رفته نشسته کتاب نوشته در باب نحوه انجام سکس !!!! اشکال عمده دین اسلام هم همین دخالت در همه چیزه ! ) شما در قانون می نویسی باید بدود ، هر موجودی هم به طرز متناسب با فیزیک خودش می دود ! ه
تفاوتهای ساختاری جسم زن و مرد نیازمندیه طبیعت خداوند و حفظ نسلشونه ، قوانین اجتماعی و بشری روش زندگی بشره ! چه کاری بهم دارند؟ خصوصاً اینکه قوانین و مفاهیم بشری با روح بشر سروکار دارند که می تونه در زن و مرد متفاوت نباشه!ه
آقای عزیز! "زنها زن بدنیا نمیان، بلکه زن تربیت می شن!"ه
««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Every advantage in the past is judged in the light of the final issue."
- Demosthenes

۱۳۸۴ آذر ۱۸, جمعه

وفاداری یا دروغ بزرگ؟

نوشته خانم وحدتی در مورد صفات پسندیده و نکوهش شده زن در فرهنگ مفت گران سنتی ما ، منو یاد یک مورد دیگر از این صفات انداخت که دقیقاً برای سرکوب و زندانی کردن زن ساخته شده ! صفت "باوفا" یا "وفادار" در جایگاه صفت پسندیده ، و "بی وفا" در جایگاه صفت نکوهیده . ه
وفادار ، یعنی زنی که به هر قیمتی و در هر شرایطی با شوهر یا نامزد (یا مدرن ترش ، عاشق یا دوست پسر) می مونه و هرگز تصمیم به رفتن به راه خودش نمی گیره . در مقابل زن بیوفا زنیه که به هر دلیلی - که اصلاً فرقی نداره چی باشه - در مقطعی از زندگی ماندنش را مشروط می کنه ، یا اینکه تصمیم می گیره که راهش را از همسرش جدا کنه و به اصطلاح با اون نمونه!ه
طرف زن وفادار هر چقدر که عوض بشه ، قسمتهای دیگری از وجودش رو نشون بده ، یا اصلاً از روی ناچاری یا خواست شخصی زندگی رو بر زن وفادار جهنم بکنه یا اسیرش کنه یا بهش صدمه بزنه ، زن وفادار هیچگاه بخاطر حق خودش حرفی نمی زنه ، بازآفرینی معیارهایی رو که بر اساس آنها با طرف ازدواج کرده خواستار نمیشه ، و شکایتی از سختی یا ظالمانه بودن شرایطش نمی کنه . ضمناً خودش هم تغییری نمی کنه ، یا لااقل بروز نمی ده ، درخواستهای جدید مطرح نمی کنه ، خسته نمیشه ، شک نمی کنه و زیر سؤال نمی بره . ه
یعنی در واقع با زن وفادار مثل اشیاء برخورد میشه ، که یک بارخریده می شن و تا زمانی که فروخته نشن ، در تعلق صاحب قرار دارن ، حتی اگر صاحبشان آنها را آتش بزنه! اگر زن شاکی بشه که مرد فعلی ، مردی نیست که با اون ازدواج کرده و دیگه اون تواناییها و یا خواستها یا ارزشها رو نداره ، زنی میشه "بی وفا" و شایسته نکوهش! اگر از طرفش بخواد که برای رابطه و برای او وقت بگذاره و نیازهای جدید رابطه رو برآورده کنه یا به تقویت و زنده نگه داشتن رابطه و عشق پیش فرض اون کمک کنه ، و عنوان کنه که درغیر اینصورت رابطه از نظر اون تمام شده است (زیرا در واقع چنین هم هست ) زنیست "بی وفا" و مستوجب سرزنش !ه
من در مورد اینکه این طرز نگاه در زمان قرون وسطی یا صدر اسلام خوب و مناسب بوده یا نه ، بحثی ندارم . شاید اون موقع زنان و حتی مردان تا سنی در حدود 10 یا 12 سالگی به لحاظ مغزی رشد نمی کردند و بعد از اون فقط مهارتهای دستی و فیزیکیشون زیاد میشده ولی در محتوای جامغزیشون تغییری حاصل نمی شده . یا اینکه تنها انتظارات یک زن از زندگیش مفعول واقع شدن در رختخواب و داشتن چندین بچه قد ونیم قد و غذایی برای خوردن و جایی برای خوابیدن و سرپناه گرما و سرما بوده . اما الان چیزی که هم علم نشونش داده و هم با رشد ظرفیتهای فکری و عقلی و عاطفی بشر طلبیده میشه اینه که انسانها تغییر می کنند تا سنین بالا، نیازهاشون بسیار وسیع شده و از زندگیهاشون انتظارات گوناگون دارند و در بسیاری چیزها طالب رضایت و خرسندی هستند ، مثلاً شغل و سکس . و این در مورد زنها هم صدق می کنه . اونها برای زندگیشون نقشه می کشند و دلشون می خواد به اونها برسند و به عنوان یک انسان معمولی گاهی نقشه هاشون رو عوض می کنند . بنابراین مسیر زندگیشون تغییر می کنه ، ملزومات زندگیشون تغییر می کنه و همراهی های متفاوتی را نیاز دارند . در زندگی امروز زنها در شغل ، شرایط زندگی و حتی روابط جنسی خواهان سود و لذت هستند . زن امروز دیگه علاقه ای به صرفاً مفعول یا وسیله واقع شدن نداره . علاقه ای به مورد لطف و مرحمت و حتی حفاظت خاص قرار گرفتن هم نداره . اگر من زن حق دارم ، پس نیازی به لطف و مرحمت ندارم . لذت بردن از رابطه جنسی حق منه ، نه لطفی که مرد من در حق من بکنه ، یا شانسی که خودم بیارم !ه
فرهنگ پوسیده با بکار بردن واژگان "وفادار" و " بیوفا" سعی دارد زن را در همان دایره قابل اطمینان مردان نگه دارند ، که در حالت کلی خیال مرد از بابت دارایی ای تحت عنوان زن و نگهداری از او راحت باشد و بتواند راحت به خودش و تمایلات و نقشه های خودش برسد . برای اینکه مرد مجبور نشود که قسمتی از توان و انرژی و توجه خود را صرف زن نماید ، چون به لحاظ این نوع فرهنگ یک موجود ناقص نباید وقت موجود برتر را بگیرد . برای مرد این فرهنگ قابل تحمل نیست که دارایی اش روزی تصمیم بگیرد که راهش را از او جدا کند . هم به غرورش بر می خورد و هم مجبور می شود دارایی و توانایی اش را خرج بدست آوردن دارایی جدیدی کند . ه
روی این مسأله در بلاد متمدنه داره کار میشه . من در همین 6 ماه اخیر بیشتر از 8 فیلم دیدم که در 3 یا 4 سال اخیر ساخته شده و از این زاویه به مبحث روابط جنسی خارج از ازدواج نگاه می کنه که وقتی نیازهای جنسی و عاطفی زن برآورده نمیشه ، (به هر دلیلی از مردن عشق در بین زن و مرد گرفته تا رسماً ناتوانی شدن مرد از نظر جنسی یا نبودن او در کنار زن ) این حق زنه و انسانی و اخلاقیه که او به دنبال کسی باشه که این نیازهاشو برآورده کنه و یا اینکه در مهربانترین حالتش از مردش شاکی بشه و بخواد که جدا بشه . و در آخر با کمک دیگران یا با خواست خودش مرد متوجه میشه که باید برای زن و نیازهاش ارزش قایل بشه ، وقت بذاره و اونها رو جزیی از مشغولیتها و موضوعات زندگیش قرار بده و نه اینکه مثل میز و صندلی ای که می خره و یک گوشه می ذاره ، فقط گاهی چک کنه که آیا موجوده یا نه!ه
امروزه مشخص شده که روابط انسانی درست مثل موجودات زنده نیاز به رسیدگی و نگهداری و تعمیر و تصحیح دارن . این با شأن انسان که موجودی پویاست هم مطابق تره . شما نمی تونید به زنی یک بار بگید دوستت دارم و 25 سال ، بدون هیچ اثباتی یا بازآفرینی ای ، از او انتظار باور و تکیه بر عشق داشته باشید . نمی تونید از اون انتظار داشته باشید که هر 5 سال یک بار برحسب اتفاق از رابطه جنسی لذت ببره یا اصلاً هر 5 سال یک بار رابطه جنسی با کسی داشته باشه و اونم شما باشین و در هر شرایطی . عشق مثل انرژی باید بچرخه و اینطور نیست که یک نفر مثل ماده رادیواکتیو دائماً و بدون هیچ گرفتنی ، فقط از خودش تقدیم کنه و مایه بذاره . میشه اما طرف نابود میشه و این ظلم در حق یک نفره .ه
هرچی فکر کردم داستان یا اسطوره مشخصی در این زمینه یادم نیومد ! هرکس یادش اومد بیاد بگه !ه
این واژگان در بین بعضی از جوانان این نسل هم هنوز متأسفانه رایجه ! اونهایی که تحت تأثیر فرهنگ پوسیده و ستمگر و مردسالار بزرگ شدند و البته که لذت هم می برند از این فرهنگ ! یکی از روابط دوستی خود من به طرز واضحی سر همین موضوع به انتها رسید . اکثرشون هم به اصطلاح تحصیلکرده و دانشگاه رفته هستند . از همینجاست که می گم به نظر من دانشگاه یک موجود دوپا رو تبدیل به یک انسان نمی کنه ، اگر هم در این راستا کمک کنه ، اون دانشگاه مطمئناً دانشگاه بلاد اسلامی نیست !ه
شاید بهتر باشه اسم کتاب خانم اوته ارهارت را بگذاریم "زنان وفادار به آسمان می روند ، زنان بی وفا به همه چیز می رسند "!ه
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"A pessimist sees the difficulty in every opportunity; an optimist sees the opportunity in every difficulty."
- Sir Winston Churchill




پ.ن. کیانوش جان شخصیت روانی معلوم الحال خودش اومد اینجا اعلام وجود کرد و مستفیض شدیم ، دیگه لازم نیست خودتو زحمت بندازی ، نمونه خزعبلاتش رو برای من بفرستی :)))))ه

۱۳۸۴ آذر ۱۷, پنجشنبه

حرف های نگفته

در اینجا می تونید حرفهای نگفته ای رو از شاهدان بسیار عینی ماجرای سقوط سی 130 بخونید!ه

ببینم ، کسی هست که از هواپیما چیزی سرش بشه؟ هواپیمای نظامی جعبه سیاه نداره؟ یا این یکی نداشته ؟ یا اینکه مفت گفتن باز این مسؤولان نظام؟

سقوط سرور و سقوط هواپیما و سقوط اعصاب من


اولاً اینکه سرور این امیدان سقوط کرده بود و من پستی را که امروز فرستادم در واقع 3 یا 4 روز پیش نوشته بودم ، که درست وسط پست کردنش سرور سقوط کرد و من قطع شدم !ه

***

دوم اینکه اگه این هواپیما در بلاد متمدنه سقوط کرده بود ، تا حالا بابای وزیر دفاع را دود داده بودند!ه
تازه این گویندگان اخبار و راویان حکایات حکومت ملاها ، ملت را خر گیر آورده اند طبق معمول ! ساختمان شهرک توحید طبقات آخرش داره می سوزه ، و خود ساختمان سالم سالمه ، طرف میاد میگه "هواپیما به ساختمان برخورد کرده" ! بچه دوساله هم می فهمه که اگه هواپیما خورده بود به ساختمون ، ساختمان داغون می شد! اونم هرکولس سی 130 ! با اون عظمت !ه
نکته جالب توجه دیگه اینکه ، در فیلمهایی که تلویزیون خود این جنایتکارها پخش می شد ، از صحنه های حادثه ، به ازای هر مترمربع فضا 10 تا آدم بیکار و کنجکاو اونجا می پلکید ، 1 تا 2 نفر پلیس یا نیروی امداد ، و 50 تا پلیس ضد شورش ! من نمی فهمم توی کدوم کشور دنیا سر صحنه حادثه پلیس ضد شورش میاد؟

***

سوم در مورد فرمایشات خانم فرشته در وبلاگ کیانوش

سرکار خانم! شما اسم یک من رنگ و روغن مالیدن به صورت رو می گذارید سلیقه ، من و کیانوش هم می گذاریم بی جنبگی و بی فرهنگی ! چرا؟ چون لوازم آرایش برای زیبا تر جلوه دادن انسان در شرایطی است که برایش مهم است که زیبا تر جلوه کند ! و زمانی که یک خانمی حتی برای خرید تا سر کوچه هم که می رود ، آنقدر می مالد که کلاً قیافه اش عوض می شود، معنی اش این است که خانم یک جایش می خارد!!! وگرنه قیافه اصلی شما چه فرقی برای مسؤول صندوق مغازه یا رهگذر کوچه دارد؟

اصلاً برای جلب توجه و از روی خارش اعضاء هم که نباشد ، دست کم نشان دهنده عقده خودکم بینی خانم ، یا ضعف خانم در ترک عادت های منتقل شده از مادر محترمشان است! آنوقت به نظر شما این آدم ، با یک نفر که آنقدر کمالات معنوی برای عرضه دارد که نه احتیاج دارد و نه نگران ظواهرش است ، یکیست؟ خوب پس سرکار هم چندان عمق بصیرت ندارید به اعتقاد بنده!ه

مرتب و تمیز بودن ، خانم محترم ، با مالیدن و نقاشی کردن و گریم کردن ، زمین تا آسمان فرق دارد! ه

و در آخر ، مادام ، کافر همه را به کیش خود پندارد! معلومه که تو بساط جنابعالی حسادت زیاد پیدا میشه ، که اولیت انگی که به فکرت رسیده به کیانوش بزنی ، این بوده! خدمت شما عرض شود که زنانی مثل همسایه مذکور کیانوش ، ارزش به یاد سپردن هم ندارن چه برسه به حسادت کردن! کیانوش خیلی چیزهای ارزشمند تر از کل هیکل سرکار خانم مذکور داره که در مغز خیلی ها نمی گنجه! خیلی چیزهای ارزشمند تر و زیباتر از یک من ریمل و کرم پودر هست که برای خیلی ها ارزشمنده و تمام دارایی کیانوش در یک صورت خلاصه نمیشه!ه

«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

"Victory belongs to the most persevering."

- Napoleon Bonaparte

کیانوش پیش آگاه



و من هنوز درپی شغلم!ه

کیانوش جان همانطور که گفتی داره میشه انگار!ه

راستی اینکه وبلاگ من به نظرت آشنا میومده به نظر من آشناست!!!خود بنده یک بار یک هدیه به یک دوستی دادم و بعد سه ماه بعد که دستش دیدم شیء مذکور رو ، به خودم گفتم این عجب آشنا میزنه!! و بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم ازش پرسیدم ، اینو از دم خونه ما نخریدی؟؟!!ه

(قیافه اون دوست ما دیدنی بود!)

«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

در مورد نوشته وبلاگ آونگ خاطره در مورد مهران مدیری و طنزش ، بد نیست اینم من بگم
در لیست مغالطات ویکی پدیا ، که یک انسایکلوپدیای آنلاین هستش ، "تشبث به نوبودن" یکی از مغالطات برشمرده شده و مثالشم اینه که به مردم بلاد متمدنه ، هرچیزی رو که بگی جدیده ، یا اصطلاحاً "برند نیو" هستش بسیار موجه و قابل قبول و خوب جلوه می کنه! اما در مورد ممالک متحجره و بدبخت مثل ایران و کشورهای اسلامی ، برعکسه! هرچیزی رو که بگی مدتهاست که اینطوریه یا خیلی وقته همه می دونن یا سنته یا رسم قدیمیه ، خیلی راحت قبولش می کنن ، و با هرچیز جدیدی یا هرچیزی که تا حالا نبوده به شدت برخورد می کنند حتی اگر خیلی احمقانه باشه این برخورد یا اینکه اون پدیده جدید عبارت "وویگولنزج" باشه و فقط یک لفظ باشه ! و متأسفانه اکثر مخالفتهای احمقانه مردم ما با طنز مهران مدیری هم در همین حد سخیفه "لهجه بچه ها رو عوض کرده ! بد آموزی داره !" ، گویا بچه این خانم تنها چیزیش که قابل بحث بوده لهجه اش بوده ، که وقتی در خطر قرار گرفته ، خانم احساس خطر کرده!!ه

««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««

راستی جالبه یک چیزی هم بگم که به نوشته خانم وحدتی هم بی ربط نیست.ه
معیار سوددهی و زیاندهی رابطه از نظر مامان من (برای دختر) امضای دفتر ازدواجه!ه
شما اگر با مردی دوست باشید ، حتی اگه طرف را تا آخرین قرون پولش تلکه کنید ، با شما در خصوص و جمع مثل پرنسس رفتار کنه، بسیار زیبا و خوش تیپ و جنتلمن و همه چیز تمام باشه و شما مادرفولادزره باشید، مثل نوکر گوش به فرمان اوامرتون باشه ،درسکس هم درنقش آپولوی شما باشه و همش درخدمت لذت شما و غیره و غیره ، فقط بخاطر اینکه باهاش ازدواج نکردین ، در این رابطه ، اون در حال سوءاستفاده از شما و سود بردنه ، و شما مطلقاً در حال مورد استفاده قرار گرفتن و ضررکردن هستین!!!ه

در عوض جهنمی ترین زندگی مزدوج کاملاً عادلانه و سودمنده!!!ه

من میمیرم واسه رابطه مضر!!!ه

تازه مامان من از جمله مامان های گشاده فکره! فقط معیار سنجش سودخالصش ضایعه!ه

فعلاً که معتقده که من در حال باختن زندگیم هستم! بالاخره توی یک خانواده با اینهمه برنده ، یکی هم محض خنده باید ببازه دیگه نه؟

«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««


"Defer not till tomorrow to be wise, tomorrow's sun to thee may never rise."
- William Congreve