۱۳۸۷ بهمن ۷, دوشنبه

مردم عادي حامي حماس (نقل از ر.و.ز.آ.ن.لا.ین)

گزارش واشنگتن پست از تمايلات ايراني ها - دوشنبه 7 بهمن 1387 [2009.01.26]

آزاده معاوني

در سفر اخيرم به تهران متوجه شدم که مغازۀ محلۀ قديمي ما در دروس بسته شده است. قديم ترها، تندروهايي که از اجناس فانتزي پشت ويترين خوششان نمي آمد، مهر ضداخلاقي به مغازه مي زدند و شايعه مي کردند که "صاحب مغازه صهيونيست" است. اما اين بار آنها مغازه را به آتش کشيدند - نه بخاطر اعتراض به مانکن هاي ملبس به جديدترين مد لباس، بلکه بخاطر اعتراض به کشتار و قتل عام مردم در نوار غزه. اگرچه سفر من با حملۀ اسرائيل به غزه مصادف شد، اما انتظار نداشتم اين درگيري در محلۀ قديمي ما نيز انعکاس داشته باشد.

هميشه مي ديدم که همسايه هاي قديمي ما نيز – که خيلي از آنها بسيار مذهبي بودند، اما نفرت خاصي از اسرائيل نداشتند – مثل اکثر ايرانيان از حمايت ايران از گروههاي مبارز مثل حماس و حزب الله ناراضي بودند. در بمباران لبنان توسط اسرائيل در سال 2006، من به همراه خانواده ام در ايران زندگي مي کردم. بخاطر مي آورم يک روز صبح مردم بيرون نانوايي محله که بطور غيرمنتظره بسته شده بود، جمع شدند. آنها مي گفتند دولت همۀ آرد کشور را به لبنان فرستاده است و سپس همگي با اظهار نارضايتي از مسئولين که مردم گرسنۀ خودشان را رها کرده اند، متفرق شدند. بعدا ً فهميديم که نانوايي تعميرات داشته است.

به همين خاطر اتفاق اين بار خيلي برايم عجيب بود. باورم نمي شود همسايگان قديمي ما ظرف دو سال اينقدر عوض شده باشند؛ موضوع هم فقط از اين قرار است که اين بار آنها را خيلي خوب پيچانده اند. واکنش آنها نشان دهندۀ اين است که دولت به سرعت پيام بحران غزه را گرفته است به گونه اي که غروب دومين روز حملۀ اسرائيل، آيت الله خامنه اي فتوي داد هر کس که در دفاع از مردم فلسطين کشته شود، شهيد است.

بنظر مي رسد پخش اخبار تأثيرگذار از مجروحان و کشته شدگان فلسطين در کنار فتواي خامنه اي بسياري از مردم را متقاعد کرده است که ايران بايد از جنگ فلسطين حمايت کند. چند روز پس از شروع جنگ غزه، در اتاق انتظار دکتر چشم پزشکم حرف هايي لبريز از احساسات شنيدم. يک جوان شهرستاني گفت، "وقت آن است که اسرائيل را سر جاش نشاند. اگر اعراب هم کمک بکنند، ما مي توانيم کار آنها را يکسره کنيم و آنچه را که به حق مال ماست، بدست آوريم." بقيه هم با حرف هاي او موافق بودند.

دولت احمدي نژاد همۀ توان خود را براي برانگيختن خشم مردم نسبت به حملۀ اسرائيل بکار بست تا نظرها را از شکست هاي متعدد دولت خود به جنگ معطوف دارد و اتفاقا ً اين اقدام کارگر هم بود. يک روز بعدازظهر، در مهماني شام در منزل يک استاد بانفوذ که با برخي از برجسته ترين سياستمداران کشور چاي مي نوشيد، شرکت کردم. او به من گفت، "اين تبليغات تلويزيوني باورنکردني است. آنها دارند سعي مي کنند جو تسخير يک سفارت يا يک ساختمان سازمان ملل، يا چيزي فاجعه بار شبيه آن را ايجاد کنند." بعدازظهر فردا تظاهرکنندگان بسيجي به مجتمع مسکوني سفارت انگليس هجوم بردند و تقريبا ً يک ساعت محل را به اشغال خود درآوردند. جوانان بسيجي با تحصن در فرودگاه مهرآباد تهران نيز خواستار رفتن به غزه شدند.

بنظر مي رسد اين قبيل اعتراضات مقامات را متقاعد کرده بود که در رويکرد خود مجددا ً تجديد نظر کنند. آنها مي خواستند مردم بقدري عصباني باشند که اقتصاد ويران خود را فراموش کنند، اما نه آنقدر عصباني که به ساختمان هاي ديپلماتيک حمله ور شوند و خواستار کشته شدن در غزه باشند. همزمان با ادامۀ جنگ در غزه، احمدي نژاد و متحدانش توانستند از اين درگيري بعنوان بهانه اي براي ساکت کردن منتقدان و رقباي خود استفاده کنند. دولت يک روزنامۀ ميانه رو را بخاطر انتشار بيانيه اي توسط يک گروه مخالف دانشجويي که از حماس انتقاد کرده بود و تهران را همدست جنايت هاي آن دانسته بود، تعطيل کرد. در واقع، هدف از کل ماجراي غزه معطوف داشتن نظر مردم به اين سو بود، نه به خطر انداختن نقش ايران در منطقه.

منبع: واشنگتن پست، 25 ژانويه

هیچ نظری موجود نیست: